وقتی استاندار کردستان در شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق)، «کردستان آباد» را هشتگ زد، آیا کسی باور کرد؟ یا زمانی یاران همداستانش، او را «مردمیترین استاندار کشور» لقب دادند، آیا کسی باور کرد؟
بودجه صداوسیما در سال ۱۴۰۲ کمتر از هشت هزار میلیارد تومان بود که اکنون سه برابر شده است. براساس خبری که مجلس منتشر کرده این سازمان گویا قرار است در سال 1403، 240 هزار میلیارد تومان بودجه داشته باشد.
سوالی که از مسئولان صداوسیما پیش میآید این است که چه نیازی دارید بودجهتان سه برابر شود؟ مگر چه کار خاصی انجام میدهید؟ ...
«کردستان سرزمین جشنها و جشنوارهها»؛ این همه جشن و شادی و سرمستی برای چیست؟ نامگذاریهای بیاساس در کوتاهمدت، پردهپوشی و نمایشی کردن امور و در بلندمدت، افشاگری ناخودآگاه است.
روز گذشته نشست مشترک دولت و مجلس برگزار شد. امیر جدیدی با تمرکز بر عکسی از رئیسی و قالیباف زیر باران، در روزنامه هممیهن نوشت: راه رفتن دو مرد سیاسی زیر یک چتر عملاً غیرممکن است.
تولستوی آثار مهمی خلق کرد که هرکدامشان شاهکاری در ادبیات جهان بهشمار میرود، از رمان «رستاخیز» گرفته تا «جنگ و صلح» و از «آنا کارنینا» تا «مرگ ایوان ایلیچ» نمونهای از ادبیات تولستویاند.
زن همریشه زندگی، زیستمادرانگاری ، زایمان، زیبایی و زناشوییست و در زبان مادری ما پارسیزبانان شاید کهنترین واژه مانده در زبان باشد که جان به در برده است از تطاول و تاراج در کنار مرد که آن هم قدیم است.
درد این روزهایمان دستهای پر عدهای و دستهای خالی برخی دیگر است؛ اولی با خجالت آمیخته با خجلت و دومی هم با حسرتی جانکاه؛ به ادامه زندگیشان فکر میکنند.
یاشار سلطانی همان خبرنگاری است که املاک نجومی شهرداری تهران را افشا کرد و به جای آن که قدر بیند و بر صدر نشیند، نام او همواره با کلیدواژههای بازداشت و دادسرا و دادگاه و وثیقه همراه شده است!
متأسفانه پایههای اقتصاد ایران بسیار ضعیف و در مواردی ویران شده است. این موضوع بر فرهنگ عمومی هم عمیقاً اثر گذاشته و به موضوعی برای رقابتهای گمراه کننده و ناسالم باندهای سیاسی تبدیل شده است.
از نثر و رویکرد ادبی محمود دولتآبادی پیداست که او با ادبیات قدیم ایران پیوندی عمیق دارد و در چند سال اخیر این پیوند با انتشار بازنویسیها و آنتولوژی حکایاتی از ادبیات قدیم آشکار شده است.
دومین سالگرد درگذشت دکتر فریبرز رییسدانا که به تعبیر دکتر ناصر فکوهی «اقتصاددانِ فرودستان» بود، بهانهای است تا بگوییم با توجه به تحولات داخلی و خارجی چقدر جای او خالی است.
برخی از دوستان یا دانشجویانم در دانشگاه تربیت مدرس که امروزه خود استاد شدهاند، از من پرسیدند: چرا غربیها در گفتن «نمیدانم» راحتند و ما شرقیها برایمان سخت است؟ پرسشی مهم و اندیشهبرانگیز و عبرتآموز.