«کردستان سرزمین جشنها و جشنوارهها»؛ این همه جشن و شادی و سرمستی برای چیست؟ نامگذاریهای بیاساس در کوتاهمدت، پردهپوشی و نمایشی کردن امور و در بلندمدت، افشاگری ناخودآگاه است.
پوپولیست در نهاد خویش بازیگر است و شعارمحور، از آن روی که بر پایه پروپاگاندای خیالپرستش مدام راه میرود و آواز میخواند و مشاطهگری مترسکها میکند. پوپولیست روزنامه دارد، پوپولیست با توده میخندد و با تهیدستان شادیانه برپا میکند. پوپولیست در افکار عمومی، سیاستمداری باهوش است. پوپولیست همرنگ جماعت میشود از بیم رسوایی، اما چه بگویم و چه بنویسم، به قول جاناتان رندل: «با این رسوایی چه بخشایشی». پوپولیست حماسه میسازد و حماسه میسراید. پوپولیست عاری از تهیبودگی و تهیمایگی و تهیگریزی است. پوپولیست با مترو به سر کار میرود و به جای ماشین شخصیاش با قطار مسافرت میکند. پوپولیست آدم بدی نیست و دوست دارد تحسینش کنند و برایش کف بزنند و هورا بکشند. البته پوپولیست بهترین نوع دفاع را حمله میداند، پوپولیست گاهی نخبه است و گاه نوکر مردم. پوپولیست همیشه بهدنبال خوشنامی و خوشخیمی و خوشخیالی و خوشزبانی و خوشحالی و خوشخلقی و خوشخبری و خوشبینی و خوشاقبالی و خوشاخلاقی و خوشمزگی و خوشقولی و... است، عرض کردم پوپولیست باهوش است و دستگاه تبلیغاتیاش برقرار است و بر دوام...
پرده شاعرانه من
کدامین سرخ
قلب من یا انار؟!
این منم نقدِ سرخ آویخته از زبانم
یا میدهد سبزِ سر بر بادم
یا میرهاند جانِ شیرینم
کدامین سرخ
قلب من یا انار؟!
پاییز تو بگو
انار کشور نوظهوری است در میان جنگل
یا پیامبری در قفس سینه و مغضوب سازمان ملل
اخبار زرد در پرده طنز
جشنواره انار در روستای «دلهمرز» در کردستان، به تازگی برگزار شد و در این مراسم از آخرین نامگذاری هم رونمایی شد؛ «استان کردستان سرزمین جشنها و جشنوارهها». البته پیشتر «سنندج شهر خلاق موسیقی»، «سنندج پایتخت کتاب ایران» و «سنندج پایتخت نوروز جهان»، فصل دیگری از پروسه نامگذاریها در کردستان بوده است که اگر سرپوشگذاری بر کارنامه مردود متولیان به حساب نیاید، بدون تردید، قبای افتخاری بر دوش نامگذاران نیز نخواهد بود.
پرسش مهم این است، چه کسانی نامگذاری میکنند و چرا؟ با زبانی ساده، مگر این همه جشن و شادی و سرمستی برای چیست؟ گذر از سوگ و سوگواریهاست یا جشن بهرهوری محصول؟ بسان جشن مهرگان، جشن سده، جشن نوروز و جشن فروردگان. هیچ عقل سلیمی مخالف شادی و آرامش مردم نیست، اما واقعاً همهچیز بر وفق مراد است؟!
آیا جشنوارهای زیباتر از پایان فقر و فساد و بیکاری است؟ چرا کسی را یارای برپایی جشن ریشهکنی اعتیاد در کردستان نیست؟ چرا نامگذاران، جشن آشتی با نخبگان قهر کرده، جشن ریشهکنی بیسوادی، جشن سیر نزولی طلاق و جشن کاهش خودکشیها در کردستان را پیشنهاد نمیکنند؟
مصادره کردن، پدیده جدیدی نیست و نشانه تسلط فضای تبلیغی بر فضای باز سیاسی است، مصادره کردن زحمت باغداران به نفع دولت، پدیده غریبی نیست. مصادره کردن دسترنج دیگران، دارای ابعاد گوناگون است، تکوین و شکلگیری این پدیده و فضا، هنر نیست، برعکس، بدعتی اهانتآمیز در حقِ روزنامهنگاران مستقل، ریشخندی به نخبگان آزاداندیش و مردمان این دیار است. بدعتِ مصادرهگری، تبعات و زیانهای خاص خود را دارد. مصادرهگری، کژکرداری در ذهن است و فریب در سیاست. نامگذاریهای بیاساس در کوتاهمدت، پردهپوشی و نمایشی کردن امور و در بلندمدت، افشاگری ناخودآگاه است، بنابراین به پند لسانالغیب رجوع کنیم، آنجا که میفرماید: «تو خود حجابِ خودی حافظ از میان برخیز»
پرده آخر
به «تیتر» برمیگردم، جشنواره انار در کردستان برگزار شده و رنگ سرخ به حراج گذاشته شده و غوغایی برپاست، شاید «یک دست جام باده و یک دست زلف یار/ رقصی چنین میانه میدانم آرزوست»
تیترِ «چک بدهید و انار بخورید» رمز است، تیتر را «رمزگشایی» کنید و انار بخورید...