رنج اشتراکی
وقتی استاندار کردستان در شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق)، «کردستان آباد» را هشتگ زد، آیا کسی باور کرد؟ یا زمانی یاران هم‌داستانش، او را «مردمی‌ترین استاندار کشور» لقب دادند، آیا کسی باور کرد؟
زمانی مارادونا، ستاره فوتبال آرژانتین هنگام ترک بیمارستان روانی در مصاحبه‌ای گفته بود: «اینجا دیوانه‌های زیادی بستری هستند. یکی می‌گوید من چه‌گوارا هستم، همه باور می‌کنند، یکی می‌گوید من گاندی هستم، همه باور می‌کنند، اما وقتی به آنها گفتم من مارادونا هستم، همه به من خندیدند و گفتند: هیچ‌وقت، هیچ‌کس مارادونا نمی‌شود».
 
نمی‌دانم در سایه جنگ‌های اوکراین و غزه، انفجارهای کرمان، رد صلاحیت‌ شدگان مجالس شورای اسلامی و خبرگان، حمله امریکا و بریتانیا به مواضع حوثی‌های یمن، موشک‌باران اربیل و پاکستان و ادلب سوریه و هشدار موشکی ایران به اسرائیل، آیا اظهار نظر درباره شاخص فلاکت در استان کردستان محلی از اعراب دارد یا خیر.
 
اما نیک می‌دانم نگاشتن در رسانه‌های پایتخت بسی بهتر از مطبوعات محلی است، چرا؟ چون وقتی استاندار کردستان در شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق)، «کردستان آباد» را هشتگ زد، آیا کسی باور کرد؟ یا زمانی یاران هم‌داستانش، او را «مردمی‌ترین استاندار کشور» لقب دادند، آیا کسی باور کرد؟ حال شاید رئیس‌جمهور، شاید وزیر کشور، شاید یکی از اعضای هیئت دولت، شاید کار به دستی یا کاربلدی این یادداشت را بخواند و حرف مرا باور کند که شاخص فلاکت در کردستان در بالاترین حد خود ایستاده است. وقتی داده‌های آماری سخن می‌گویند، شایسته‌تر آن است که کاربه‌دستان به‌ جای تخیل، تأمل کنند، در پاییز 1402 درحالی که شاخص فلاکت در کشور 52 واحد بوده، در کردستان از مرز 60درصد عبور کرد و این بدان معناست شاخص فلاکت که ارتباط مستقیمی با نرخ بیکاری و نرخ تورم دارد، هنوز برای کار به دستان دولتی در کردستان، زنگ خطر محسوب نمی‌شود. 
 
برای باورپذیری یا باورناپذیری پدیده‌ها نمی‌توان کسی را شماتت کرد، هدف این یادداشت هم بررسی جامعه‌شناسانه در حوزه فرهنگی نیست، اما اگر از نقد القاب و عناوین فیک برای استان کردستان در رسانه‌های زرد و شبکه‌های اجتماعی این دیار هم چشم‌پوشی کنیم و فرض کنیم همه ‌چیز واقعی است، در برابر یک سؤال اساسی که میان «مرگ روزانه کولبران» و «شاخص فلاکت در استان کردستان» چه رابطه‌ای وجود دارد، باید تأمل کرد؟
 
در تحلیل مفاهیم جامعه‌شناسی سیاسی، اگر به این‌گونه کنش‌های کاربه‌دستان به ‌مثابه «فیگور نابلدانه سیاسی» شک نکنیم، بدون شک به کپی بودن و فیک بودن این رفتارهای مسئولان ارشد در کردستان باید خندید، قدما گفته‌اند: «با حلوا حلوا گفتن، دهان شیرین نمی‌شود.» وقت آن رسیده است که دولت و دولتیان از بیرون به کردستان بنگرند، شاید بازنمایی واقعی رنج کولبران، خودپسندی و خودشیفتگی مسئولان محلی را تعدیل کرده و صد شاید، راهکاری عملی برای حل این معضل دردآگین اجتماعی گشوده شود.
 
اگر عده‌ای در یک‌سو، کردستان را آباد می‌بینند، هرگز مسئولیت عقل نقادانه را از دوش رسانه‌های حرفه‌ای ساقط نمی‌کند که دچار جهل مقدس شوند و آمار فیک، فیگورهای فیک و القاب فیک را تیتر کنند، چون در دیگر سو، جنازه کولبران که راه سخت کوهستان را برای تهیه نان در پیش گرفته بودند، مفهوم آبادی و رفاه شهروندان و توسعه‌یافتگی را زیر سؤال می‌برد.
 
سؤال اینجاست، داغ‌دار شدن خانواده‌های کولبران و بی‌سرپرست شدن زنان و فرزندان کولبران در کجای پازل سیاست‌ورزی سیاست‌پیشگان قابل سنجش است؟ آمار غیرطبیعی کشته ‌شدن کولبران در کردستان نیازمند واکاوی است، به مدد عناصر موجود در متن و نشانه‌‌شناسی واژگان رسانه‌های دولتی در کردستان، می‌توان به سیاست فرار از واقعیت کار به دستان در کوتاه‌مدت پی برد، این سیاست که تدبیرش ناقص و عمرش، آفتاب آخر پاییز است بر گرده لطایف‌الحیل کار به دستان این دیار، هیچ برنده‌ای ندارد، در این بازی سیاسی همه بازنده هستند در قامت یک «رنج اشتراکی».
 
بهزاد احمدی
 
کد مطلب : 611
https://pezhvakkurdestan.ir/vdcbu8b0prhb8.iur.html
نام شما
آدرس ايميل شما