بکارگیری فرزند معاون استاندار در مرکز تحقیقات کشاورزی کردستان در برابر چشم جوانان تحصیلکرده بیکار، حکایت پناهگرفتن در کشتی نوح در برابر دیده بلازدگان است؛ اما کس نتواند گرفت دامن دولت به زور، کوشش بىفايدهست وَسمه بر ابروى کور!
مارسل پروست (به فرانسوی: Marcel Proust) (زاده ۱۰ ژوئیه ۱۸۷۱ – درگذشته ۱۸ نوامبر ۱۹۲۲) نویسنده و مقالهنویس فرانسوی است که به دلیل نگارش اثر باشکوه «در جستجوی زمان از دست رفته»، یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ ادبیات جهان قلمداد شده است.
بر دیباچه جلد نخست این اثر سترگ چند جمله ماندگار نقش بسته است: «بچه که بودم، سرنوشت هیچکدام از شخصیتهای تاریخ مقدس به نظرم دردناکتر از سرنوشت نوح نمیآمد، به خاطر طوفان که او را چهل روز در کشتیاش زندانی کرده بود. بعدها، اغلب بیمار بودم، و روزهای درازی را من نیز در «کشتی» میماندم. آنگاه بود که دریافتم نوح نتوانسته بود هیچگاه دنیا را به آن خوبی ببیند که از کشتی دید، هرچند که تنگ و بسته بود و زمین در تاریکی فرورفته».
کردستان را که در دوره زعامت اولین و آخرین استاندار دولت سیزدهم، بارها در بیکاری، تورم مضاعف و فلاکت نامش صدرنشین جدول استانهای کشور شد اگر به سرزمین بلازده نوح نبی تشبیه کنیم بیراه نیست بر سفره نشستگان دولت سیزدهم را هم همان کشتینشستگان حکایت آن پیامبر ببینیم؛ یکی از همین کشتینشستگان هم چرا «عبدالله رشیدیپور»، معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی استاندار کردستان نباشد؟
منبعی موثق خبر داده که فرزند دختر این کاربدست دولت محرومان، با مدرک لیسانس ادبیات فارسی در مرکز تحقیقات کشاورزی کردستان بکارگیری شده است؛ چشم پوپولیستترین استاندار ایران زمین روشن! با کدام ساز و کار؟ در کدام رقابت عادلانه با جوانان لایق و شایسته تحصیل کرده و بیکار این دیار؟ با چه توجیهی؟ چهره محبوب دوربینهای پاپاراتزیها که هزاران تصویر با مصائب مردم دارد و مدعی بود اجازه استخدام رانتی نمیدهد در این باره نظری ندارد؟ درست است حالا او از چشم مجیزگویان رسانهای ابنالوقت افتاده و با مسئول قانونشکن روابط عمومیاش تنها مانده، اما اگر پاسخی ولو اظهار شرم داشته باشد ما حاضریم آن را به گوش مخاطب برسانیم.
این از استاندار! معاون ماجرا چه؟ گیرم تو و فرزند دلبندت در برابر چشم دختران نجیب و تحصیلکرده بیکار کردستان با پناه گرفتن در کشتی نوح دولت محرومان از طوفان حوادث روزگار در امان ماندید، میشود برای آنها که نظارهگرتان هستند و نه دستشان به جایی بند است و نه صدایشان به جایی میرسد بگویید نگاه کردن به کردستان فلاکت زده از درون کشتی امن دولت محبوبتان که تنها امثال شما را در خود پناه داد چه لطفی دارد؟ مشغول بکار شدن فرزند در جامعه بغض کرده گرفتار بیکاری و تورم مضاعف چه شادی و ذوقی میتواند داشته باشد؟ در زمانهای که مرتب به مردم القا میشود سرنوشت و سعادت فردی با سرنوشت و سعادت جمعی گره خورده این چه رسم نامیمونی است که حاکم کردهاید؟
هفته گذشته پس از تهدید وقیحانه خانوادهام، بیشرمانه مورد اهانت واقع شدم؛ قرار نیست آمر، عامل را بازخواست کند؛ با محفوظ دانستن حق پیگیری از طریق مرجع محترم قضایی، قسم یاد کردم سراغ کسانی که آنها را مقصران اصلی ماجرا میدانم خواهم رفت؛ این تازه شروع ماجراست؛ عهد کردم این جماعت را از کرده پشیمان کنم و به عهدم با خدای خود ـ به شرط بقای عمر ـ وفا خواهم کرد؛ نه توصیه میشنوم و نه وقعی به تهدیدهای کودکانه خواهم گذاشت؛ باور نمیکنید؟ زمان به شما ثابت خواهد کرد!
نقل است در سال 1825 میلادی که برای اولین بار در آلمان درختان جنگل را کندند که ریل قطار کشیده شود یوهان ولفگانگ فون گوته (به آلمانی: Johann Wolfgang von Goethe)، شاعر، نویسنده، نقاش، انسانشناس و فیلسوف آلمانی گفت: «روزگاری را میبینم که خدا از خلقت انسان خوشنود نیست»؛ و من اینک به تأسی از این گفته ادیب آلمانی و با مرور فجایعی که در دوره زعامت «اسماعیل زارعیکوشا» بر این دیار تحمیل شد به این باور رسیدهام که بعید است خداوند از اقدام آمران و عاملان سپردن مقدرات مردم کردستان به دست این فرد ناکارآمد خوشنود باشد. والله اعلم بالصواب.
برای من کارمند که پیگیر یه درخواست ساده بودم ، این آغغغا با جسارت و از سر غرور فرمایش کردن که غیرقانونیه و من کار غیر قانونی نمیکنم ، عجب !!
چشمت روشن زارعی کوشا