پنجه لرزان استاندار دولت سیزدهم در کردستان بار دیگر از آستین آموزش و پرورش بیرون آمد تا به خیال خام تبهکاران خردهپا، افشاگری به محاق رود؛ بندگان خدا فهمشان قاصر از این بداهت است که دوره این بدویت تهوعآور به سر آمده است.
«دانیل لرنر» (به انگلیسی: Daniel Lerner) جامعهشناس و نظریهپرداز شهیر امریکایی است، او کتاب خود به اسم «گذر از جوامع سنتی» را در سال 1958 منتشر کرد؛ نویسنده، در این اثر معروف، درباره چگونگی وادار کردن حریف به پذیرش آنچه از او خواستهاند تأکید میکند؛ «برخوردها و اعلام مواضع باید بهگونهای باشد که در نهایت درک حریف را از رخدادها تغییر دهد و این برداشت را به دستگاه محاسباتی طرف مقابل القاء کند که مقاومت بیفایده و پرهزینه است و باید سطح خواستههای خود را کاهش دهد»! و توصیه میکند باید به حریف القاء شود که «این خواستههای حداقلی را هم فقط با پذیرش پیشنهاد ما میتواند به دست آورد»!
بیراه نیست اگر بخواهیم از دریچه دیدگاه «لرنر»، به برخی رویکردهای منصوبان دولت سیزدهم در کردستان بنگریم؛ آنان که با وجود به سر آمدن دوره پرخسران مسئولیتشان همچنان در سودای خام درهم شکستن دیدگاه منتقدانه به عملکردشان هستند.
باور این قلم آن است که «اسماعیل زارعیکوشا» هرچه نکرد ولی تلاش کرد شریفزیستن را برای منتقدش دشوار کند؛ تلاش کرد صاحب قلم منتقد را مجبور به انتخاب بین شرافت و آسایش کند؛ تلاش کرد هزینه شریف زیستن منتقد را بالا و بالاتر ببرد اما هرگز نتوانست؛ فضایل در دوره مسئولیت او در این استان کمرونق شد اما بیارزش نشد؛ بازار بیآزرمی رایج و شایع شد ولی انزجار از دروغ و ریا رنگ نباخت.
بزنگاه انتخابات چهاردهم ریاست جمهوری پایگاه واقعی اجتماعی «اسماعیل زارعیکوشا» و ندیمان و چاکرانش را در کردستان پیش چشم ناظران عیان ساخت؛ تقصیر قلم منتقد چیست که 77 درصد مردم کردستان در انتخابات شرکت نکردهاند و 80 درصد همان بیست و چند درصدی هم که در انتخابات شرکت کردهاند به نامزدی رأی دادهاند که به باور آنها قرار است طومار شما و دار و دسته شما را در کردستان در هم بپیچد؟ گیرم که هر روز همسر منتقدتان را به وسیله نوچههای بی سر و پایتان تهدید به اخراج کردید و با پروندهسازی کذایی تهدید به ارجاع به هیئت تخلفات نمودید؛ در نتیجه انتخابات تغییری ایجاد خواهد شد؟ کبودی سیلی سخت مردم بر صورتتان برطرف خواهد شد؟ یعنی واقعاً نمیدانید این داروهای محلی تاریخ مصرف گذشته، مرهم زخم ناسور شما نیست؟
پیشتر که یک بار مشت پروندهسازان با کمک احدی از کارکنان شریف حراست آموزش و پرورش کردستان باز شد، نهیب داده بودم که اگر تبهکاران به وسیله نوچههای بی ادبشان به شرارت ادامه دهند شاخ گستاخشان را خواهم شکست؛ ادامه دادند و اکنون نوبت عمل به وعده است؛ سرک کشیدن در زندگی خصوصی دیگران و پروندهسازی تاوان دارد؛ «اسماعیل زارعیکوشا»، «مهدی رمضانی»، «عبدالله رشیدیپور»، «علیاصغر مردانی»، «حسن عسکری» و «هاشم ناظمیجلال» را مقصران اصلی اهانت امروز به خودم و تهدید چند روز قبل همسرم به اخراج از کار میدانم و قسم میخورم که این جماعت را از کرده پشیمان خواهم کرد؛ عین آنچه امروز شنیدم را قبلاً از زبان «مهدی رمضانی» شنیده بودم! چه ارتباطی بین یک هتاک گستاخ و معاون امنیتی استاندار است؟ قرار نبود در افشاگری حد و مرزی قائل نشوم؛ قرار نبود وارد حریم خصوصی دیگران شوم ولی امروز مجوز این کار برای این قلم صادر شد!
در تقابل با دشمنان قسم خورده، راه ما همان راه قرآن کریم است؛ وَلَا تَهِنُواْ فِي ٱبۡتِغَآءِ ٱلۡقَوۡمِۖ إِن تَكُونُواْ تَأۡلَمُونَ فَإِنَّهُمۡ يَأۡلَمُونَ كَمَا تَأۡلَمُونَۖ وَتَرۡجُونَ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا يَرۡجُونَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا(هيچگاه از تعقيب دشمن سست نشويد و اگر در جنگ با دشمن رنج مىبريد، آنها نيز رنج مىبرند؛ همانطوركه شما رنج مىبريد. ولى شما از خداوند چيزى را اميد داريد كه آنها ندارند و خدا آگاه و حكيم است).
شنیدهام مجرم اگر مجازات نشود، لکه ننگاش را به نشان افتخار بدل میکند! ظالم اگر مجازات نشود در چشم مظلوم زل میزند و میگوید من کارم را کردم و تو هیچ کاری نتوانستی بکنی و این روند بیماران بالقوه را به ارتکاب جرم جریتر میکند و آنگاه است که تحمل این وقاحت از اصل آن دردناکتر و ترسناکتر خواهد شد.
راستی؛ پروندهسازان یک بار برای همیشه به پاچهگیرها بفهمانند راقم این سطور به اخراجش از کار به عنوان برگ افتخاری در زندگیاش مینگرد؛ اخراجی که قضات شریف عدلیه آن را جفا دانسته و رأی به بازگشت به کار دادند و کل حقوق 7 سال منفک شدن از کار را هم از حلقوم ظالمان بیرون کشیدند و به مظلوم برگرداندند.
تکمله؛ سیفالدین ابوالمحامد محمد الفرغانی، مشهور به سیف فرغانی از شاعران و عارفان نامی قرن هشتم، قصیدهای دارد که آن را یکی از معروفترین واکنشهای اجتماعی به حمله مغول تعبیر کردهاند؛ حملهای که علاوه بر کشتار سنگدلانه شمار زیادی از مردم بیگناه ایران زمین، عامل رواج انواع ستمها و تباهی اجتماعی، دستدرازی به جان و مال و ناموس مردم بود؛ گفتار تند و کوبنده «سیف فرغانی» در برخورد با فرمانروایان مغول، گماشتگان و مزدوران آنها و نیز در برابر سیهکرداریها و ستمگریهای اجتماعی، در سرودههای هیچ شاعر دیگر این دوره دیده نمیشود؛ بی مناسبت ندیدم چند بیتی از آن را در پایان این نوشتار با خود زمزمه کنم:
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
آبیست ایستاده درین خانه مال و جاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان خواهم که به نیکی دعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد