گردش برخی امور اجرایی کردستان در دولت سیزدهم دچار رخوتی درمانناپذیر شد؛ انگار استاندار این دولت و منصوبانش مبتلا به سستی و کندحرکتی و حتی بیاعتنایی به امور بودند؛ انگار حضرات دچار ««آبلومویسم» شده بودند!
«ایوان الکساندروویچ گنچاروف»، (به انگلیسی: Ivan Aleksandrovich Goncharov)، یکی از بزرگترین نویسندگان قرن نوزدهم روسیه است که چندین رمان از او به یادگار مانده است؛ رمان پرطرفدار «آبلوموف» که به واقع میتوان آن را شاهکار این نویسنده نامید در سال 1859 منتشر شد.
«ایلیا ایلیچ آبلوموف»، شخصیت اصلی رمان است؛ او هر روز صبح قبل از ترک رختخواب، همه کارهایی را که بناست انجام دهد با خود مرور میکند؛ تنها در حد مرور کردن! و حتی با فراهم بودن شرایط ایدهآل هیچ اقدامی نمیکند و فیالجمله تنها کاری که انجام میدهد رؤیاپردازی است.
«گنچاروف» در رمان بیبدیل «آبلوموف»، فردی را توصیف میکند که مدام حرف میزند، خیال میبافد و نقشه میکشد اما هرگز دست به عمل نمیزند! «آبلوموف» نماد رخوت و بیانگیزگی مفرط است و عمدهترین کارش پرگویی است، او استاد وقتکشی و هدردادن فرصتهاست.
با انتشار رمان «گنچاروف» در روسیه، افکار عمومی در این کشور و حتی اقصی نقاط جهان متوجه تیپ خاصی از افراد شد که شیوه عمل آنها تداعیگر شخصیت «آبلوموف» است؛ پس از آن بود که اصطلاح «آبلومویسم» هم باب شد که با بیتحرکی، فقدان هدفگذاری، بیتفاوتی و بیعملی مترادف شد.
«آبلومویسم» واژهای است که ویژگیهای روانی، شخصیتی مبتلا به بیدردی درمانناپذیر و بیارادگی را بیان میکند؛ این اصطلاح رایج روانکاوی، دلالت بر سستی اراده و رخوت دارد که بر برخی افراد عارض میشود و آنها را از کنش و اراده انجام کار تهی میکند.
«آلکساندرویچ دابرولیوبوف»، فیلسوف و منتقد ادبی روس، در مقاله مفصل «آبلوموفیسم چیست؟» سؤال «ویژگیهای مهم شخصیت آبلوموف چیست؟» را طرح میکند و در پاسخ مینویسد: «سکون و گرانجُنبی فوقالعاده که حاصل بیاعتنایی او نسبت به همه اموری است که در اجتماع در جریان است».
الغرض؛ کردستان یکی از استانهای ثروتمند کشور است که در دولت سیزدهم با مشکلات عدیده اجرایی، بویژه در حوزه اقتصادی مواجه شد؛ نقش استاندار و منصوبان ناکارآمد دولت مستعجل، در سیر صعودی مشکلاتی چون بیکاری، تورم مضاعف، بدتر شدن فضای کسب و کار، افزایش آمار چکهای برگشتی، صدرنشینی در جدول شاخص فلاکت استانهای کشور و قِصَّ علی هذا، امری غیر قابل کتمان است.
عملکرد «اسماعیل زارعیکوشا» و اغلب منصوبانش، تداعیگر شخصیت «ایلیا ایلیچ» در رمان «گنچاروف» است؛ نه اینکه نمیخواستند هیچ کاری انجام دهند؛ گاهی تصمیم میگرفتند قدمی بردارند اما انگار نمیدانستند از کجا و چگونه شروع کنند و در عین تکبر و بیتجربگی، انتظار داشتند زیردستان دستوراتشان را اجرا کنند.
رخوت و سرگشتگی در انجام امور در روزهای آخر عمر مدیریتی منصوبان دولت سیزدهم در کردستان، همچنان ادامه دارد؛ «آبلوموف»ها در کردستان، چندان عادت به موفق شدن در انجام کار ندارند؛ بیحالی و بیزاری از حرکت، خصوصیت بنیادین آنهاست، «آبلوموف»های دولت سیزدهم در کردستان هیچگاه حاضر نشدند ناکارآمدی خود را بپذیرند و تن به واقعیت دهند؛ حرکت و تلاش استاندار این جماعت هم در مدت مسئولیتش در برخی حوزهها، بویژه در امور اقتصادی از حد دایره خیال تجاوز نکرد!
در چند روز گذشته، در دو حوزه اقتصادی آمار و اطلاعات تازهای منتشر شده که «آبلوموف»ها در کردستان درباره آن مانند همیشه ترجیح دادهاند سکوت کنند؛ کردستان تیرماه 1403 در نسبت تعداد چکهای برگشتی به مبادلهای بدترین وضعیت را در میان همه استانهای کشور داشته است؛ طبق گزارشی هم که مرجع صاحب صلاحیت درباره فضای کسب و کار کشور در بهار 1403 منتشر کرده، کردستان بعد از فارس و هرمزگان بدترین وضعیت را در بین همه استانهای کشور دارد.
«آبلوموف»های دولت سیزدهم در کردستان، در آیندهای نزدیک، استان را با وضعیتی اسفناک به نماینده عالی دولت چهاردهم تحویل میدهند؛ روزها و ماههای پر از تباهی و خسران استانداری «اسماعیل زارعیکوشا» به سر آمده و نام او پیوست سیاهه نام کسانی خواهد شد که در این دیار از آنها به نیکی یاد نخواهد شد.
و من... هرگاه چشمم به کتاب «آبلوموف»، «ایوان گنچاروف» با ترجمه درخشان «سروش حبیبی» بیافتد بیاختیار دوره زعامت این استاندار در ذهنم مرور خواهد شد!