تراژدی «احسان درویشی» در بانه پایان یافت؛ خبر در واقع اعلام پایان «زارعی‌کوشا» در کردستان بود؛ «محسن بیگلری» از سؤال ملول و از جواب خجل، بی‌تردید از جابجایی ندیم مخصوص باخبر بوده و در برابر ریشخند دستور رئیس‌جمهور زبان در کام گرفته است!
یکم) خبرگزاری که مثلاً متعلق به دولت است و علی‌القاعده پیگیری دستورات رئیس دولت از بدیهی‌ترین وظایف‌اش است امروز در کانال فضای مجازی خود، رفتن «احسان درویشی» از فرمانداری بانه را خبری کرد بی آنکه از دهن کجی به بخشنامه سرپرست ریاست جمهوری و دستور صریح رئیس جمهور در باب منع جابجایی نیروی انسانی سؤال کند؛ رئیس ایرنا کردستان در چهار دولت گذشته، هم از صدور بخشنامه مخبر خبر دارد و هم دستور «مسعود پزشکیان»، با این حال لابد راز سر به مهر شیوه رئیس ماندن در هر دولتی با هر گرایش سیاسی حکم می‌کند که باید ابن‌الوقت بود و فعلاً چیزی نوشت که خوشایند «اسماعیل زارعی‌کوشا» و «احسان درویشی» باشد نه وظیفه سازمانی و رسالت رسانه‌ای!
رپورتاژ سفارشی برای شهردار اسبق «فرون‌آباد» آنقدر سخیف است که مرورش هم شرم‌آور می‌نماید؛ رسانه‌ای که باید معترض ریشخند دستور رئیس جمهور باشد جوری ارائه خدمات درخشان به شهرداری‌ها را به ریش ولی‌نعمتش بسته، کسی نداند فکر می‌کند کردستان گوهری ناب از کف داده است! بماند آنکه دست ایرنا آنقدر در رزومه‌سازی برای ارباب خالی بوده که مجبور شده «عضویت در باشگاه پژوهشگران دانشگاه آزاد» را جزو رزومه «درویشی» برشماری کند!
البته خبرگزاری دولت در انتشار خبر تنها نمانده و تارنمای «کردپرس» هم در کمتر از دو ساعت، دو خبر تقریباً یکسان درباره جابجایی انجام شده بر روی خروجی خود قرار داده است؛ در فرصت مناسب دیگر که به بحث استخدام‌های فراقانونی در کردستان و از جمله استخدام در اداره کل صمت خواهیم پرداخت، به این دو خبر «کردپرس» هم باز خواهیم گشت!
دوم) شاهین اقبال، هشتم دی‌ماه 1401 بر شانه‌های «احسان درویشی» نشست و او بدون هیچ رزومه قابل اعتنایی و در شرایطی که هزاران جوان شایسته و تحصیل کرده در بدنه اجرایی کردستان می‌توانستند مدیرکل حوزه استاندار شوند، به این سمت گمارده شد؛ او تقریباً یک سال بعد و در 21 دی‌ماه 1402 با حکم اولین و آخرین استاندار دولت سیزدهم در کردستان، در برابر چشمان بهت‌زده ناظران امور استان، سرپرست فرمانداری یکی از مهم‌ترین شهرستان‌های اقتصادی کشور شد؛ او در «فرون‌آباد» پاکدشت و «مؤمن‌آباد» لرستان چه تجربیات ارزشمندی اندوخته بود تا با استناد به آنها مدیرکل حوزه استاندار کردستان شود فقط یک پوپولیست ناکارآمد می‌داند؛ فرمانداری بانه برای «درویشی» در 7 ماهگی جوانمرگ شد و ظاهراً او از 23 مردادماه متصدی یکی از مشاغل درجه چندم شهرداری تهران شده است.
یعنی او بی آنکه به بسیاری از سؤالات پاسخ بدهد از کردستان رفت؟ مگر می‌شود؟ ما درباره داشته‌های «درویشی» قبل و بعد از فرمانداری بانه هم سؤال داریم؛ درباره کارت‌های هدیه در اختیار جنابش در دوره حضور در اداره کل حوزه استاندار سؤال داریم؛ درباره نقش او در حذف رسانه‌های منتقد از جلسات دولت در کردستان سؤال داریم؛ درباره واگذاری یک پروژه به پیمانکار با ترک تشریفات سؤال داریم؛ ابهام بسیار است... او باید برگردد و به خیلی سؤالات پاسخ دهد.
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان
هزار باده ناخورده در رگ تاک است
راستی؛ از زمانی که «درویشی» به بانه رفته چه کسی مدیرکل حوزه استاندار بوده؟ خود او؟! اگر جواب مثبت است دستگاه‌های نظارتی عریض و طویل این استان کجا هستند؟ ایضاً اگر پست مدیرکل حوزه استاندار، 7 ماه بلاتصدی بوده آیا این دستگاه‌ها وظیفه‌ای نداشته‌اند و اگر داشته‌اند آیا به وظیفه عمل کرده‌اند؟
سوم) فرمانداری که حضورش در بانه برای «محسن بیگلری» بیش از هر کس دیگری خوش یمن بود، تمام شد؛ کسی تردید دارد که «محسن بیگلری» حداقل چند روز است که از این جابجایی شبیه به فرار از مهلکه با خبر بوده است؟! کسی نباید از این نماینده بپرسد چرا درباره این فرار زودهنگام که پیام‌آور اتمام دوره پرخسارت استانداری «اسماعیل زارعی‌کوشا» در کردستان است، زبانش بند آمده است؟ او که از مجاهدان روز شنبه برای «مسعود پزشکیان» است چرا به دهن‌کجی استاندار ناکارآمد به دستور رئیس جمهور واکنش نشان نداده است؟ چه چیز باعث شده «بیگلری» در برابر اقدام سخیف «کوشا» و «درویشی» تا این اندازه منفعل باشد؟
آبرو می‌رود ای ابر خطاپوش ببار
که به دیوان عمل نامه سیاه آمده‌ایم
تکمله؛ پایان کار «احسان درویشی» در بانه، آغاز یک دومینوی فرار مدیریتی بدون پاسخ‌گویی در کردستان است؛ نباید اجازه داد مدیرانی که کردستان را به این حال و روز انداختند از مهلکه بگریزند؛ «اسماعیل زارعی‌کوشا» باید بماند و درباره عملکرد خود و منصوبان ناکارآمدش به مردم و قانون پاسخ دهد؛ «محسن بیگلری» و «محسن فتحی» شاید موفق شوند با هزینه‌ای گزاف از رأی حداقلی مردم به خودشان، مسندی دسته چندم ولو در صدا و سیما برای «کوشا» دست و پا کنند اما این دو، تکیه‌گاه مطمئنی برای استاندار به انتظار عزل نشسته نیستند، زمان خیلی چیزها را ثابت خواهد کرد!
فرید کریمی
رپورتاژ سفارشی برای شهردار اسبق «فرون‌آباد» آنقدر سخیف است که مرورش هم شرم‌آور می‌نماید؛ رسانه‌ای که باید معترض ریشخند دستور رئیس جمهور باشد جوری ارائه خدمات درخشان به شهرداری‌ها را به ریش ولی‌نعمتش بسته، کسی نداند فکر می‌کند کردستان گوهری ناب از کف داده است! بماند آنکه دست ایرنا آنقدر در رزومه‌سازی برای ارباب خالی بوده که مجبور شده «عضویت در باشگاه پژوهشگران دانشگاه آزاد» را جزو رزومه «درویشی» برشماری کند!
البته خبرگزاری دولت در انتشار خبر تنها نمانده و تارنمای «کردپرس» هم در کمتر از دو ساعت، دو خبر تقریباً یکسان درباره جابجایی انجام شده بر روی خروجی خود قرار داده است؛ در فرصت مناسب دیگر که به بحث استخدام‌های فراقانونی در کردستان و از جمله استخدام در اداره کل صمت خواهیم پرداخت، به این دو خبر «کردپرس» هم باز خواهیم گشت!
دوم) شاهین اقبال، هشتم دی‌ماه 1401 بر شانه‌های «احسان درویشی» نشست و او بدون هیچ رزومه قابل اعتنایی و در شرایطی که هزاران جوان شایسته و تحصیل کرده در بدنه اجرایی کردستان می‌توانستند مدیرکل حوزه استاندار شوند، به این سمت گمارده شد؛ او تقریباً یک سال بعد و در 21 دی‌ماه 1402 با حکم اولین و آخرین استاندار دولت سیزدهم در کردستان، در برابر چشمان بهت‌زده ناظران امور استان، سرپرست فرمانداری یکی از مهم‌ترین شهرستان‌های اقتصادی کشور شد؛ او در «فرون‌آباد» پاکدشت و «مؤمن‌آباد» لرستان چه تجربیات ارزشمندی اندوخته بود تا با استناد به آنها مدیرکل حوزه استاندار کردستان شود فقط یک پوپولیست ناکارآمد می‌داند؛ فرمانداری بانه برای «درویشی» در 7 ماهگی جوانمرگ شد و ظاهراً او از 23 مردادماه متصدی یکی از مشاغل درجه چندم شهرداری تهران شده است.
یعنی او بی آنکه به بسیاری از سؤالات پاسخ بدهد از کردستان رفت؟ مگر می‌شود؟ ما درباره داشته‌های «درویشی» قبل و بعد از فرمانداری بانه هم سؤال داریم؛ درباره کارت‌های هدیه در اختیار جنابش در دوره حضور در اداره کل حوزه استاندار سؤال داریم؛ درباره نقش او در حذف رسانه‌های منتقد از جلسات دولت در کردستان سؤال داریم؛ درباره واگذاری یک پروژه به پیمانکار با ترک تشریفات سؤال داریم؛ ابهام بسیار است... او باید برگردد و به خیلی سؤالات پاسخ دهد.
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان
هزار باده ناخورده در رگ تاک است
راستی؛ از زمانی که «درویشی» به بانه رفته چه کسی مدیرکل حوزه استاندار بوده؟ خود او؟! اگر جواب مثبت است دستگاه‌های نظارتی عریض و طویل این استان کجا هستند؟ ایضاً اگر پست مدیرکل حوزه استاندار، 7 ماه بلاتصدی بوده آیا این دستگاه‌ها وظیفه‌ای نداشته‌اند و اگر داشته‌اند آیا به وظیفه عمل کرده‌اند؟
سوم) فرمانداری که حضورش در بانه برای «محسن بیگلری» بیش از هر کس دیگری خوش یمن بود، تمام شد؛ کسی تردید دارد که «محسن بیگلری» حداقل چند روز است که از این جابجایی شبیه به فرار از مهلکه با خبر بوده است؟! کسی نباید از این نماینده بپرسد چرا درباره این فرار زودهنگام که پیام‌آور اتمام دوره پرخسارت استانداری «اسماعیل زارعی‌کوشا» در کردستان است، زبانش بند آمده است؟ او که از مجاهدان روز شنبه برای «مسعود پزشکیان» است چرا به دهن‌کجی استاندار ناکارآمد به دستور رئیس جمهور واکنش نشان نداده است؟ چه چیز باعث شده «بیگلری» در برابر اقدام سخیف «کوشا» و «درویشی» تا این اندازه منفعل باشد؟
آبرو می‌رود ای ابر خطاپوش ببار
که به دیوان عمل نامه سیاه آمده‌ایم
تکمله؛ پایان کار «احسان درویشی» در بانه، آغاز یک دومینوی فرار مدیریتی بدون پاسخ‌گویی در کردستان است؛ نباید اجازه داد مدیرانی که کردستان را به این حال و روز انداختند از مهلکه بگریزند؛ «اسماعیل زارعی‌کوشا» باید بماند و درباره عملکرد خود و منصوبان ناکارآمدش به مردم و قانون پاسخ دهد؛ «محسن بیگلری» و «محسن فتحی» شاید موفق شوند با هزینه‌ای گزاف از رأی حداقلی مردم به خودشان، مسندی دسته چندم ولو در صدا و سیما برای «کوشا» دست و پا کنند اما این دو، تکیه‌گاه مطمئنی برای استاندار به انتظار عزل نشسته نیستند، زمان خیلی چیزها را ثابت خواهد کرد!
فرید کریمی
کد مطلب : 729
pezhvakkurdestan.ir/vdcbu9bzprhb5.iur.html
تگ ها
