من احساس امنیت نمی‌کنم
خشونت‌، یکی‌ از شاخصه‌های‌ مهم‌ تمایز رفتارهای‌ انسانی‌ از رفتارهای‌ غیرانسانی‌ به‌ شمار می‌رود. دنیای‌ کنونی‌، به‌ موازات‌ پذیرفتن‌ مظاهر تمدن‌ جدید با ابعاد پیچیده‌تر و گسترده‌تری‌ از خشونت‌ علیه‌ زنان‌ درگیر است‌.
دیرتر از ساعت 9 که قرار باشد به منزل برگردد، دل توی دلش نیست، از جلوی محل کار تا ایستگاه تاکسی‌ها، حداقل چند باری برایش بوق می‌زنند، سعی ‌می‌کند در حاشیه خیابان راه برود تا به خوبی در معرض دید باشد، از پیاده‌رو‌ها می‌ترسد، از کوچه‌های تاریک می‌هراسد و حتی از همین حاشیه خیابان. چند باری به خودش می‌گوید، اگر یکی از همین ماشین‌ها به زور راهش را سد کنند آیا کسی نجاتش می‌دهد؟ اصلا چند بار در صفحات حوادث روزنامه‌ها خوانده که دختران و زنان در روز روشن در خیابان مورد هجوم قرار گرفته‌اند و کسی اقدامی نکرده؟ قدم‌هایش را تند می‌کند و برای تاکسی‌هایی که صندلی جلوی آنها خالی ا‌ست دست تکان می‌دهد. هیچ خاطره‌ خوشی از صندلی‌های عقب ندارد. چند بار مورد توهین قرار گرفته؟ چند بار در مقابل دست‌درازی‌ها برای حفظ آبرو سکوت کرده و چند بار در ازای اعتراض با بی‌خیالی راننده و مسافران دیگر تاکسی روبه‌رو شده؟
 
سوار تاکسی می‌شود و خودش را به در ماشین می‌چسباند، خوردن دست راننده به دستانش را به هوای عوض‌کردن دنده بی‌خیال می‌شود و از پنجره بیرون را تماشا می‌کند و کمی بعد از اضطراب آنچه دیده در میان خیابان خود را از تاکسی به بیرون پرتاب می‌کند و با خاطری پریشان‌تر از آنچه می‌شود تصورش را کرد، دوان‌دوان خودش را به اولین تاکسی تلفنی می‌رساند و روی صندلی عقب پناه می‌گیرد...
 
این تنها نمونه کوچکی از اتفاقاتی بود که زنان در خیابان با آن مواجه هستند، اتفاقی که هر روز به عنوان یک زن خود نیز شاهد آن هستم و گاهی به عنوان یک رهگذر علیه زنان دیگر هم آن را مشاهده می‌کنم. در این سطور بزه علیه زنان بررسی می‌شود و راه‌های مبارزه با آن مورد بررسی قرار می‌گیرد، آیا در صورت بروز حوادثی از این قبیل راهی برای گرفتن حق و اعاده‌ حیثیت وجود دارد؟ آیا می‌شود جرم ثابت‌نشده را به دادگاه کشاند؟ آیا پلیس می‌تواند تا جرمی واقع نشده اقدامی علیه آن انجام دهد؟ این تمام ماجرایی است که هر روز در شهرمان می‌بینیم و با آن سر و کار داریم...
 
بزه‌دیدگی زنان
 
یافته‌های جرم‌شناختی و بزه‌دیده‌شناختی نشان داده‌اند که برخی افراد به دلیل خصوصیات خاص زیست‌شناختی و اجتماعی، بیشتر از سایرین در معرض بزه‌دیدگی قرار دارند و بزه‌دیدگان بالقوه آسیب‌پذیری در برابر بزهکاران بالقوه محسوب می‌شوند.
 
زنان به دلیل ضعف قوای جسمانی و وضعیت اجتماعی خاص که در آن به سر می‌برند در این چارچوب قرار می‌گیرند. رقم سیاه بزهکاری و نامکشوف‌بودن خشونت علیه زنان در بسیاری موارد، ضریب بزه‌دیدگی آنها را به شدت افزایش داده است، از این روی پرده‌برداشتن از خشونت‌های آشکار و نهانی که بر زنان می‌رود علاوه بر آنها میدان دید ما را نسبت به فاجعه پیرامونمان وسیع‌تر می‌کند و ما را قادر می‌کند که با بهره‌گیری از راهکارهای جمعی، عوامل خشونت‌‌زای فرهنگی، اقتصادی، قانونی و سیاسی که اعمال خشونت علیه زنان را گسترش و تداوم می‌بخشد بشناسیم، نقد کنیم و دگرگون کنیم.
 
خشونت علیه زنان
 
خشونت‌ علیه زنان‌، واقعیتی‌ است‌ تلخ‌ و آزاردهنده‌ که‌ نمی‌توان‌ آن‌ را کتمان‌ کرد و چشم‌ بر مصائب‌ افراد آن‌ بست‌. اما نباید دچار کلیشه‌های‌ رایج‌ شد و فقط‌ این‌ خشونت‌ را در آنچه‌ تعاریف‌ متداول‌ و بعضا قدیمی‌ است‌، انگاشت‌. بلکه‌ همان‌گونه‌ که‌ سایر شئونات‌ و مظاهر زندگی‌ امروزی‌ با گذشته‌ تغییرات‌ بسیاری‌ کرده‌ و در پاره‌‌ای‌ از موارد حتی‌ برخی‌ از معیارها و عناوین‌ به طور کلی‌ شکل‌ پیشین‌ خود را از دست‌ داده‌اند و محتوایی‌ با قالبی‌ جدید به‌ خود گرفته‌اند، خشونت‌ علیه‌ زنان‌ نیز در بسیاری‌ از موارد پا را از دایره‌ گذشته‌ فراتر نهاده‌ و متأسفانه‌ به‌ «خشونت‌ مدرن‌» علیه‌ زنان‌ نیز رسیده‌ است‌. همان‌طور که‌ در برخورد با بزهکاری‌ و بزه‌دیدگی‌ آنان‌ آمده‌، شاید تلقی‌ بسیاری‌ از جوامع‌ در حال‌ توسعه‌ یا به‌ اصطلاح‌ جهان‌ سومی‌، این‌ باشد که‌ پس‌ از گذر از وضعیت‌ فعلی‌ و هنگام‌ ورود به‌ مرحله‌ توسعه‌یافتگی‌ و دستیابی‌ به‌ اهداف‌ جوامع‌ صنعتی‌ و مدرن‌، وضعیت‌ کلی‌ زنان‌ از جهات‌ گوناگون‌ بهبود یافته‌ و رفتار شوهران‌، مدیران‌، کارفرمایان‌ و دیگر افراد جامعه‌ با آنان‌ انسانی‌تر و مطبوع‌تر خواهد شد، چراکه‌ انتظار می‌رود در این‌ مرحله‌ از پیشرفت‌ تمدن‌ بشری‌، اهمیت‌‌دادن‌ به‌ ارزش‌ها و عواطف‌ انسانی‌ و رعایت‌ حقوق‌ بشر، باعث‌ تحکیم‌ موقعیت‌ انسانی‌، اجتماعی‌ و خانوادگی‌ زنان‌ شود. متأسفانه‌ واقعیات‌ دنیای‌ جدید، با وجود تبلیغات‌ پردامنه‌ آن‌، خلاف‌ این‌ انتظار را تا حدودی‌ نمایان‌ کرده‌ است‌. خشونت‌، یکی‌ از شاخصه‌های‌ مهم‌ تمایز رفتارهای‌ انسانی‌ از رفتارهای‌ غیرانسانی‌ به‌ شمار می‌رود. دنیای‌ کنونی‌، به‌ موازات‌ صنعتی‌‌شدن‌ و پذیرفتن‌ مظاهر فرهنگ‌ و تمدن‌ جدید که‌ سرچشمه‌ آن‌ از غرب‌ است‌، با ابعاد پیچیده‌تر و گسترده‌تری‌ از خشونت‌ علیه‌ زنان‌ درگیر است‌. تحقیقات‌ نشان‌ می‌دهد که‌ تا سال‌ ۱۹۷۶ تنها ۱۰ درصد آمریکاییان‌ پدیده‌ خشونت‌ را جدی‌ می‌دانسته‌اند، ولی‌ تا سال‌ ۱۹۸۳ نود درصد آنها خشونت‌ را جدی‌ و مهم‌ تلقی‌ کرده‌اند. از طرفی‌ رشد خشونت‌ در این‌ جوامع‌، موجب‌ تولید و گسترش‌ بیشتر فساد، انحرافات‌ اخلاقی‌ و ناهنجاری‌های‌ اجتماعی‌ شده‌ است‌. برخی‌ از دختران‌ و زنان‌، به خاطر خشونت‌ در خانواده‌ گرفتار فحشا شده‌اند. بیشترین‌ قربانیان‌ خشونت‌ در دنیای‌ جدید، کودکان‌ و زنان‌ هستند. این‌ نشان‌ می‌دهد که‌ در جوامع‌ صنعتی‌، آن‌ دسته‌ از شهروندانی‌ که‌ به‌ امنیت‌ بیشتری‌ نیازمندند، متأسفانه‌ تا به‌ حال‌ کمتر مورد حمایت‌ و حفاظت‌ واقعی‌ قرار گرفته‌اند. تازه‌ترین‌ آمارها در کشور ژاپن‌ نیز نشان‌‌دهنده‌ افزایش‌ شمار «همسران‌ قربانی‌ خشونت‌» است‌. اینها در حالی‌ صورت‌ می‌گیرند که‌ «خشونت‌ در محل‌ کار»، هم‌اکنون‌ جزء شایع‌ترین‌ اشکال‌ خشونت‌ در جوامع‌ پیشرفته‌ صنعتی‌ به‌ حساب‌ می‌آید. در این‌ نوع‌ از خشونت‌، زنان‌ بیشترین‌ قربانیان‌ هستند. آنان‌ با خشونت‌هایی‌ از قبیل‌ کتک‌‌خوردن‌، مجروح‌‌شدن‌، تجاوز جنسی‌، تهدید، ارعاب‌، اذیت‌ جسمی‌، آزار روحی‌، فحاشی‌، اهانت‌های‌ زبانی‌ و توهین‌های‌ غیرکلامی‌ مواجه‌ هستند.
 
تعریف آزار خیابانی
 
دو واژه آزار خیابانی و آزار جنسی از جهت مفهوم و مصداق بسیار به هم نزدیک هستند.
 
آزار جنسی، مفهومی روان‌شناختی است و ناظر به رفتاری لذت‌جویانه از سوی جنس مخالف (مردان) است که رنج و اذیتی را بر طرف مقابل (زنان) تحمیل می‌کند.
 
سازمان بهداشت جهانی در قطع‌نامه خشونت علیه زنان، آزار جنسی را چنین تعریف کرده است: هر نوع رفتار خشن و وابسته به جنسیت که موجب آسیب جسمی، روانی یا رنج زنان می‌شود، چنین رفتاری می‌تواند با استفاده از تهدید، اجبار یا سلب مطلق اختیار و آزادی در جمع یا خفا رخ دهد.
 
بنابراین در ماهیت این مقوله، نارضایتی و عدم تحمل از سوی جنس مخالف وجود دارد. از این منظر، آزار خیابانی، هر نوع تخّیل جنسی است که در ملأ عام، خارج از خانه و در اماکن عمومی به مرحله بیان و عمل رسیده و موجبات اذیت روحی و روانی فرد بزه‌دیده را فراهم می‌کند.
 
خشونت خیابانی علیه زنان
 
درست در شرایطی که نیروی انتظامی با قدرتی مثال‌زدنی و هزینه‌ای گزاف اقدام به ارشاد زنان بدحجاب می‌نماید، برخی مردان ایرانی بی‌باکانه و بدون ترس از برخوردهای قضائی، به آزار و اذیت زنان در کوچه و خیابان می‌پردازند. تفاوتی هم نمی‌کند که پوشش شما چادر باشد یا مانتو، این خشونت آن‌قدر عریان است که بخشی از زنان آن را هر روز با تمام وجودشان حس می‌کنند و قدرتی برای مقابله با آن ندارند.
 
خشونت خیابانی، در تعریف بومی ایران، شامل رفتارهایی مانند «نگاه‌های آزاردهنده در معابر عمومی، مزاحمت‌های کلامی از جمله متلک و فحاشی هنگام راه‌رفتن در خیابان، تماس و لمس بدن در خیابان یا وسیله نقلیه عمومی، بوق‌زدن و ایستادن اتومبیل‌های شخصی هنگام راه‌رفتن در خیابان و آزار و اذیت دیگر رانندگان هنگام رانندگی» می‌شود.
 
عکس‌العمل زنان در برابر این مزاحمت‌های خیابانی، اغلب با توجه به شرایط سنی آنان متفاوت است. تعداد زیادی از دختران جوان در برابر این آزارها، سکوت می‌کنند، چراکه از منظر جامعه آنان به دلیل نوع پوشش و آرایش‌شان، مورد این مزاحمت‌ها قرار می‌گیرند و مقصر قلمداد می‌شوند. زنان مسن‌تر اما واکنش شدیدتری نشان می‌دهند، آنان معمولا از سوی افراد حاضر در محل مورد حمایت واقع می‌شوند.
 
بیشترین موارد خشونت نیز زنانی را شامل می‌شود که برای رفت و آمد خود از وسایل نقلیه عمومی استفاده می‌کنند.
 
بسیاری از جامعه‌شناسان، علت فراوانی این پدیده را در ایران، تفکیک جنسیتی می‌دانند. آنان معتقدند جداسازی جنسیتی، سبب بیگانگی بین انسان‌ها می‌شود و همین مورد سبب می‌شود برقراری ارتباط میان دو جنس مخالف از راه‌های نامتعارف انجام شود.
 
همچنین ترکیب و شیوه تربیت خانواده‌های ایرانی به گونه‌ای است که دختران و پسران ترجیح می‌دهند به دور از چشم خانواده رابطه با جنس مخالف را تجربه کنند و چون مکان مناسبی برای این تعامل وجود ندارد، خیابان به مکانی برای تخلیه خواسته‌های جوانان تبدیل شده است. این پدیده، زمانی آزاردهنده‌تر می‌شود که گاهی پس از مراجعه زنان به مراجع انتظامی و قضائی برای شکایت از مردان مذکور، آنان مقصر قلمداد می‌شوند.
 
اعمال خشونت علیه تمامیت جسمانی و معنوی زن واقعیتی است که باید با پذیرش آن به راه‌های پیشگیری و درمان آن اندیشید. قانون‌گذار ایران به خشونت‌های فیزیکی و روانی بدون توجه به جنسیت بزه‌دیده و کانون اعمال خشونت، وصف کیفری بخشیده است و در موارد انگشت‌شماری، وضعیت بزه‌دیده زن را موجب تخفیف مجازات مرتکب یا معافیت از مجازات دانسته و گاه نیز به جرم‌انگاری اعمال خشونت صرفا نسبت به زن روی آورده است.
 
چه باید کرد؟
 
اگر در حوزه سیاست، دموکراسی جایگزین بحق چرخه خشونت است، در زندگی زنان و مردان ایرانی نیز باید جدی به ضوابط حقوقی بشر توجه کرد. زنان می‌توانند با نقد برخی سنت‌ها نشان دهند که سنت‌ها خشونت علیه زنان را توجیه می‌کنند. لزوم ارائه خدمت به قربانیان خشونت بسیار مهم است. اما تا تحقق همه این اهداف کوچک و بزرگ راه درازی باقی‌ است. شاید بدون این کمک‌های اجتماعی هرگز نتوان به خشونت فیزیکی و جنسی و بخش بزرگی از خشونت‌های روانی پایان داد اما به بخشی از خشونت‌های روانی در خارج از خانه می‌توان و باید پایان داد. اگر از شوهر، پدر و برادر خود می‌ترسیم و در مقابل خشونت کلامی و غیرکلامی او دم برنمی‌آوریم از راننده تاکسی و سبزی‌فروش و همکار اداری یا کارخانه که نمی‌ترسیم. بگوییم و اعتراض کنیم. لابد می‌ترسیم استدلال‌هایی بشنویم که پاسخش را نداشته باشیم. مگر تشکیلات و جمع‌های زنان برای چیست؟ اگر در دفعات اول از پاسخ‌گویی و کلیشه‌های مردسالار ناتوان بودیم، کم‌کم یاد می‌گیریم و حداقل به مردان اجتماع می‌فهمانیم که از این خشونت‌ها رنج می‌بریم. چه بسا مردانی که با درک این رنجش به بخشی از این خشونت‌ها پایان دهند. اعتقاد داشته باشیم که حقوق زنان بخش لاینفک حقوق بشر است و هرجا توانستیم، علیه همه اشکال خشونت بشوریم.
 
مینو قاسمی
 
کد مطلب : 278
https://pezhvakkurdestan.ir/vdcakanu149n0.5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما