اخبار برخی رسانهها را که بخوانید وضعیت مملکت را طوری گل و بلبل نشان میدهند که گویی مردم در کشور یا حتی سیاره دیگری زندگی میکنند و دولتمردان و حامیانشان نیز در کشور یا سیارهای دیگر.
اخبار و گزارشهای برخی رسانهها را که بخوانید اوضاع را چنان امن و امان و وضعیت مملکت را طوری گل و بلبل نشان میدهند که گویی مردم در کشور یا حتی سیاره دیگری زندگی میکنند و دولتمردان و حامیانشان نیز در کشور یا سیارهای دیگر. آنجا که نه گوجهفرنگی کیلویی ۳۰ هزار تومان شده و نه قیمت گوشت و برنج و… سر به فلک کشیده و از سفره مردم پریدهاند. آنجایی که آقایان زندگی میکنند، هم راحت نفت میفروشند و درآمدهایشان اضافه شده، هم پولهای بلوکه آزاد شده و خلاصه همه چیز خوب است. آنجا مساله این است که رئیسجمهور با مترو به سفر استانی البرز برود یا وسیله دیگری. اما اینجا که مردم زندگی میکنند گرانی چنان افسار گسیخته شده که دغدغه عموم جامعه، تهیه معیشت خانواده است و دارو از مهمترین ضروریات زندگی. حتی دیگر حرف از آزادیهای مدنی و اجتماعی هم خارج از اولویت به نظر میرسد! چه برسد به متروسواری آقای رییسی. آنجایی که دولتمردان زندگی میکنند البته راضی کردن جامعه کاری ندارد و چند تیتر مثبت برخی روزنامهها و یا وعدههای آقایان وزرا که تمامی هم ندارد، کافی است. اینجا که مردم زندگی میکنند پر از سوال و ابهام است و عصبانیت. مردم دستشان به مسئولان نمیرسد اما مدام از خود میپرسند اگر نفت گران شده و فروشاش نیز راحت، پس نتیجه چیست؟ مردم میپرسند اینکه افزایش ۱۳۰ درصدی حجم معاملات بورس کالا که آقای سخنگوی دولت میگوید، چه تاثیری در وضعیت زندگی مردم دارد؟ مردم آگاه و فهیماند؛ پرسشگر و مطالبهگر هستند و ساده از کنار مسائل عبور نمیکنند. مثلا وقتی ذوقزده خبر میدهند که هفت میلیارد دلار پول بلوکه شده بانک مرکزی آزاد میشود یاد آن حداقل ۳۰ میلیارد دلاری میافتند که به گفته کارشناسان ضرر ما از این وضعیت تحریمی و بلاتکلیفی برجام بوده است. پاسخهایی که افکار عمومی برای سوالات خود مییابند با آنچه مسئولان و دولتمردان میگویند اما از زمین تا آسمان با هم فرق دارند پس بر خشم و ناراحتی آنها افزوده میشود؛ احساسی که دامن زدن به آن بدون شک نتیجه خوبی نخواهد داشت.
مردم؛ سوالات و مطالبات
در همین حال علیمحمد نمازی فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو شورای مرکزی کارگزاران به «جهان صنعت» گفت: «در عصر کنونی که فضای مجازی در کنار رسانهها و مطبوعات حضور دارد و مکمل امر اطلاعرسانی است؛ جوسازی، مخفیکاری یا ارائه اخبار به صورت تغییر یافته و ارائه گزارشها و آمارهای غیر دقیق صرفا در نگاه آن تقریبا ۱۰ درصدی از جمعیت اثر دارد که تکیهگاه جریان اصولگرا محسوب میشوند. این رویه در نگاه سایر اقشار جامعه و بقیه بخشها اثری ندارد و اگر هم اثر آنی داشته باشد خیلی زود با توضیحات تکمیلی که منتشر میشود، از بین میرود. در این زمانه باید بر شفافیت و صداقت در راستای ارائه گزارش و آمار تاکید شود.»
وی تاکید کرد: «این شفافیت و صداقت حتی برای آنهایی که عملکرد مثبت و قابل دفاعی ندارند هم بهتر است و هزینههای کمتری دارد. ما باید از گذشته درس بگیریم. این شیوه در زمان آقای احمدینژاد به صورت پررنگتر دنبال میشد و شاهد بودیم که آمار و ارقام مرتب حاکی از موفقیت صددرصدی دولت بود اما نتیجه این بود که مردم دیدند حدود هفتصد میلیارد دلار درآمد دولت اثر چندانی بر زندگیشان و کشور نداشته است. تازه دست احمدینژاد پر بود و این دولت دست پری هم ندارد تا مثلا در سفرهای استانی پولی توزیع کند و از این قبیل کارها که شاید به صورت موقت رضایت ایجاد کند. سوال مردم ساده است. مردم میپرسند که اگر این دستاوردها واقعی است و مثلا صادرات نفت افزایش یافته آن هم در شرایطی قیمت نفت بالا رفته، چه تاثیری در سفره مردم ایجاد شده است؟»
نمازی گفت: «این سوال ساده است و نیازی هم به برهان و دلیل نیست. مردم وقتی میبینند که حتی گوجهفرنگی، سیبزمینی و پیاز اینقدر گران شده، گوشت از کیلویی ۲۰۰ هزار تومان و برنج از ۱۰۰ هزار تومان عبور کرده و… این مانورها چه اثری دارد؟!
فعال سیاسی اصلاحطلب در پاسخ به اینکه آیا این نمایشها بر خلاف آن هدفگذاری که احتمالا صورت گرفته موجب ناراحتی و عصبانیت مردمی که هر روز با مشکلات گسترده اقتصادی مواجه هستند، نخواهد شد؟ گفت: «حتما همین طور است. همیشه اینطور بوده که مردم از حقیقت و راستی استقبال کردهاند. مردم میپذیرند که یک مسوول و مامور آنها دستاورد کمی داشته باشد اما از اینکه دستاوردی نباشد و بخواهند به آنها دستاورد نمایشی ارائه بدهند عصبانی میشوند. اگر به مردم گفته شود که تلاشها شده اما با توجه به موانع موجود چه نتیجهای به دست آمده است، آنها خواهند پذیرفت اما وقتی مردم میبینند که کاری صورت نمیگیرد و تورم و گرانی در حالی در کشور بیداد میکند که مهمترین شعارها و وعدههای دولت در زمینه اقتصادی بوده است و این همه آمار و ارقام درست میشود، میپرسند نقش این دستاوردها در سفره ما چه بوده است؟ البته فکر میکنیم صدای این دستاوردها بعدا درخواهد آمد مثل آن حکایتی که یکی قفل مغازه را باز میکرد و میگفت که تار میزنم و در پاسخ به اینکه چرا صدایش درنمیآید، میگفت صدایش فردا درخواهد آمد.»
نمازی تاکید کرد: «مردم این حرفها و رویهها را قبول نمیکنند بلکه بدتر موجب عصبانیت آنها خواهد شد.»
روش غلط ایجاد امید
سیدمحمد میرلوحی فعال سیاسی اصلاحطلب نیز این رویه را اولا طبیعی و قابل پیشبینی و دوما موجب افزایش ناراحتی و عصبانیت مردم تلقی میکند. او به «جهانصنعت» گفت: «واقعیت این است که دولت در شرایط کنونی با شش ابرچالش مواجه است؛ چالشهایی که در یک دهه اخیر وجود داشته و عمیقتر شده است. این چالشها مورد اتفاق نظر هر دو جریان سیاسی حاکم بر کشور نیز هست از این رو دیدیم که از انتخابات سال ۹۴ به بعد مرتبا بر مشکلات اقتصادی و معیشتی، اشتغال، آسیبهای اجتماعی، حاشیهنشینیها و کرونا تاکید شده است. حل این مسائل باید در شرایط تحریمی حلوفصل شود و دیگر خبری از فرصتهای اقتصادی که برجام ایجاد کرده بود، نیز نیست.»
وی توضیح داد: «دو جریان سیاسی حاضر در کشور برای حل این مسائل دو دیدگاه دارند. ما- اصلاحطلبان- ریشه این مشکلات را دولت پنهان میدانستیم و میگفتیم که در صداوسیما، شورای نگهبان، مجمع تشخیص و… موانعی وجود دارد و مثلا در مورد مذاکرات دیدیم که آقای روحانی در آذر ماه سال ۹۹ آماده توافق بود اما مصوبه مجلس مانع شد. در مسائل دیگر نیز همین طور بود. جریان سیاسی مقابل اما نگاه دیگری داشته و معتقد است که اگر بخشهای انتخابی هم یکدست شود و دست خودمان باشد میتوانیم به سرعت همه مشکلات را حل کنیم.»
میرلوحی ادامه داد: «نکته دیگر اینکه بعد از هر دولت شاهد یک رویکرد رسانهای هستیم. مثلا وقتی احمدینژاد رفت و روحانی آمد، این جریان ایراد میگرفتند که چرا میگویید خزانه خالی است و مشکل داریم و… حالا که خودشان آمدند اما به دولت قبل انتقاد میکنند. البته به نظر ما این رویکرد طبیعی است چون قرار نیست که رقبا برای هم کف بزنند. ضمن اینکه خودشان هم قبلا چنین کرده بودند. به اضافه اینکه این مدل انتخاباتی را طراحی کرده و میگفتند که اگر یکدستی ایجاد شود میتوانیم مشکلات را حل کنیم پس طبیعی است که بعد از هفت، هشت ماه آثار شعارهای خود را ببینند. همین حوادث مشهد در حوزه امنیتی، یا این گرانی و افزایش قیمتها و حتی این بلاتکلیفی مذاکرات همه سبب طرح سوال از دولت میشود چون درباره همه این مسائل شعارها و وعدههایی داده بودند.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: «باید به دولت و جریان سیاسی حامی آن یادآوری کرد قبلا که رسانههایی مثل صداوسیما و تریبونهای جمعه و… را به کار گرفته و تبلیغات گسترده میکردید، الان باید پاسخگو باشید. روشن است که اگر از روشهای کارشناسی شده استفاده نکرده و از تریبونهای صداوسیما و مجلس و نماز جمعه و… با این رویه تبلیغی استفاده کنند، مردم دلزده خواهند شد.»
میرلوحی تاکید کرد: «مردم در دورههای گذشته یکی، دو سال برای ارزیابی شعارها و وعدههای دولت صبوری میکردند اما الان بیشتر از این صبر ندارند چون این وعدهها مدام تکرار شده است. همواره گفتهاند که نفت سر سفرهها میآید، مشکلات اقتصادی حل میشود، مسائل خودرو حل میشود، حقوقها اضافه میشود و…، هیچ یک از این مشکلات هم حل نشده است. مثلا مسائل معلمان که موضوعی جدید نیست اما به نقطهای رسیده که دیگر تحمل ندارند. کارگران و قشرهای مختلف نیز همین طور. همه مشکلات مزمن و کهنه شده است. تازه اینها لایحههای سطحی مشکلات است. اقتصاد کشور در لایههای زیرین هم مشکلات و وضعیت نگرانکنندهای دارد. مثلا بیش از یک دهه است که رشد سرمایهگذاری در کشور منفی شده است.»
کارشناس مسائل سیاسی در ادامه گفت: «در این شرایط بدیهی است که اگر به مسائل توجه نشود و یکدستی در حاکمیت موجب حل مشکلات مردم از جمله مسائل معیشتی نباشد، با بگیر و ببند و دستورهای هر روزه و… نمیتوان مشکلات را حل کرد. همانطور که کارشناسان میگویند اقتصاد دستوری نیست. البته معتقدم که سیاست هم دستوری نیست. میتوان انتخابات را استصوابی کرد اما مشارکت حداکثری فراهم نمیشود. میتوان تبلیغات کرد اما موثر نخواهد بود و رضایتمندی در جامعه ایجاد نمیکند، حتی موجب نارضایتی هم میشود. ما تجربه مکرری در ایجاد امید در جامعه داشتهایم و اتفاقاتی که در سال ۹۲ رخ داد در تاریخ کشور ثبت شده اما این اتفاقات باید از بطن جامعه بجوشد و به صورت دستوری ممکن نیست. برای افزایش امید در کشور نیاز به برنامههای جامعتر و عمیقتر و کارشناسیشدهتر است.»
شعارها و وعدهها
اینکه خوشبین بوده و مثل میرلوحی این همه آمار و ارقامی که در راستای اثبات بهبود وضعیت کشور ارائه میشود را به پای تلاش برای افزایش رضایتمندی و امید در جامعه بگذاریم یا بدبین بوده و راهکاری برای فریب یا سرپوشگذاشتن بر کمکاریها تلقی کنیم، فرقی ندارد و نتیجه یکی است. هر اندازه که روی زمین ماندن وعدههای دولت برای مردم سختی ایجاد میکند، مثبت ارزیابی کردن وضعیت و نادیده گرفتن واقعیات و مشکلات با اعصابشان بازی میکند. لذا حداقل انتظار از دولت محترم این است که تا زمان تحقق شعارهای انتخاباتی و وعدههای خود، حداقل با اعصاب مردم بازی نکند.