وقتی کسی را بدون فراهم شدن اسباب بزرگی بالا ببرند تا تکیه بر جای بزرگان بتواند زد به گزاف، نتیجه میشود «محسن بیگلری»! به جای پاسخ به مطالبات به احساسات متوسل میشود همو که دیدش به حل مشکلات «پروفسور بالتازار» در ذهن مجسم میکند!
سالها پیش، انیمیشنی از تلویزیون ایران پخش میشد که یکی از نوستالژیهای کودکان دهه 60 است؛ شخصیت اصلی کارتون، «پروفسور بالتازار» بود و این توانایی را داشت که مطالبات و درخواستهای ارائه شده را با سرعتی خارقالعاده و با یک مکانیسم ساده، یعنی باز کردن اهرم یک شیر پاسخ دهد! درخواستی مطرح میشد و «بالتازار» با فشردن چند دکمه و باز کردن یک شیر آن را پاسخ میداد و حل مشکل، سرانجام همیشگی داستان بود.
شهرستانهای سقز و بانه در مجلس دوازدهم نمایندهای دارند که دیدگاهش به حل مسائل به گونهای است که انگار میخواهد «پروفسور بالتازار» آن دیار شود! جوری در تریبونهای مختلف با ادبیات بازاری لب به سخن میگشاید که انگار تنها با چرخاندن شیر یا فشردن چند دکمه امکان پاسخ به آنچه مطرح میکند، وجود دارد.
کم نیستند مواقعی که مغلطه میکند، از نوع «توسل به احساسات»؛ مغلطهای که به جای برهان و منطق از برانگیختن احساسات برای نیل به مقصود بهره میجوید؛ هدف چنین مغالطهای، چیزی جز آدرس غلط دادن به مخاطب و به بازی گرفتن احساساتش نیست.
طبق آمار، «بیگلری» در 17 درصد جلسات مجلس دوازدهم حضور نداشته! و در 36 مورد رأیگیری مجلس نیز علیرغم حضور در جلسه، عدم مشارکت برایش ثبت شده است.
کسی چه میداند، شاید این عدم حضور او در 17 درصد جلسات مجلس بیارتباط با انتصاب اخیر استاندار سابق کردستان به عنوان یکی از مستشاران دیوان محاسبات نباشد! البته او هیچگاه به تلاش برای یافتن جایگاه برای نخستین استاندار مخلوع توسط دولت چهاردهم اذعان نکرده است؛ شاهد از غیب میرسد! یار روزهای سخت «بیگلری»، در پاسخی که در صفحه شخصیاش به پیامهای تبریک انتصابش داده، «سید احمدرضا دستغیب»، رئیس دیوان محاسبات و «کاک محسن» «احسان درویشی» را ویژه دیده است!
سؤال مطرح میشود؛ نمیشود؟! عضو کمیسیون برنامه و بودجه چه کاری برای «مستشار منتخب» انجام داده که او را وادار به ادای دین و تشکر ویژه کرده است؟ «محسن بیگلری» قطعاً پاسخی به این سؤال و سؤالاتی از این دست نخواهد داد ولی مردم خود از همان تشکر مجمل، حدیث مفصل خواهند خواند!
هنوز چند ماه از حضور «بیگلری» در مجلس دوازدهم نگذشته که به باور صاحب این قلم معلوم شده خلعت آن بزرگی بر قامتش زار میزند؛ نیازی به بررسی همه اظهارات او نیست؛ تذکراتش در جلسه 12 دیماه مجلس، مشت نمونه خروار است.
نماینده سقز و بانه یکی به میخ میزند و یکی به نعل؛ ابتدا خود را دوست رئیس جمهور معرفی میکند و سپس بی هیچ توجهی به آنچه در عرصه بینالمللی از زمان روی کار آمدن این دولت گذشته و نیز اسب فلجی که میراث دولت قبل برای «پزشکیان» است از قیمت دلار 82 هزاری و سکه 56 هزار ناله میکند! «بیگلری» به این اظهارات شعاری بسنده نکرده و در قامت یک پایداریچی میپرسد: «آقای پزشکیان تیم اقتصادیتان قوی نیست یا شما هم همه چیز را به روابط خارجی گره میزنید»؟
«محسن بیگلری» خطاب به رئیس جمهور ادامه میدهد: «میدانید قیمت میوه و گوجه فرنگی هم با قیمت دلار رابطه مستقیم پیدا کرده است»؟ این اظهارات پوپولیستی اگرچه ارزش نقد و پاسخگویی ندارد اما میتوان آن را دستاویز طرح سؤال کرد!
هرگاه «محسن بیگلری» برای مردم توضیح داد که وزارت آموزش و پرورش چطور به وزارت نفت «رابطه مستقیم» پیدا کرده تا او از میان دو وزارتخانه پل بزند و منتقل شود یا اگر جواب داد اگر کسی بخواهد با سوابقی که او داشته «هیئت مدیره پتروشیمی فناوران» شود چه باید بکند، آن وقت کسی هم پیدا میشود به او بگوید کشاورز بینوا میوه و گوجه فرنگیاش را چطور بفروشد که او خوشش بیاید.
این نماینده، چند صباحی هست که پروازهای تهران سقز را هم دستمایه حمله به وزیر دولت چهاردهم کرده است؛ توصیه این قلم آن است که او سری به مستشار دیوان محاسبات بزند و از او بپرسد «ایرلاین بومی» که وعده میداد به کجا رسید؟ برای کسی که قرار بود آن ایرلاین کذایی را راهاندازی کند چه چیزی مابهازا شد؟
به راستی دغدغه نخست مردم سقز و بانه جادههای مرگ در این دو شهرستان است یا فرودگاه؟ اصلاً چند درصد مردم این دو شهرستان قادرند مثل این نماینده وزارت نفتی با هواپیما جابجا شوند؟ یعنی او خبر ندارد یکی از دلایل امتناع ایرلاینها برای سفر به مقصد کردستان خالی بودن نصف صندلیها در یک پرواز است؟ طرح این دغدغههای فانتزی جز به بیراه بردن مطالبات اولیه مردم چه نتیجه دیگری دارد؟
تکمله؛ یدک کشیدن نام نماینده مردم پرافتخار سقز و بانه، لوازم خود را دارد و این عنوان انگار بر روی شانههای بیافتخار «محسن بیگلری» سنگینی میکند؛ درست است که او در یک انتخابات حداقلی با یک رأی ناپلئونی به عنوان نماینده معرفی شده اما جنابش انتخاب شده که وقت خود را صرف حل مشکلات مردم کند نه اینکه پشت تریبون برود و با آن ادبیات نازل به دنبال تهییج احساسات باشد؛ وظیفه او مشخص است همانگونه که وظیفه ما نمایاندن ماهیت واقعی او به مردم تا فرا رسیدن روز پاسخگویی است!