ایام پرخسران زعامت «اسماعیل زارعیکوشا» در دیار کردستان، روزگار «حیرت و مشغولی و بدبختی است»؛ فلاکت، نتیجه حتمی و ناعادلانه رها شدن استان توسط دولت سیزدهم و سپردنش به استاندار ناآزموده است.
فریدالدین ابوحامد محمد عطار نِیشابوری (۵۴۰ - ۶۱۸ قمری) عارف و شاعر نامدار ایرانی پایان سده ششم و آغاز سده هفتم، در بخش الحكایة و التمثیل مصیبتنامه، روزگار قحطی نیشابور را حکایت میکند.
عطار، در حکایت چنین نقل میکند که کسی از مجنونی پرسید: اسم اعظم خدا را میدانی؟ آن شوریده حال پاسخ داد: نام اعظم خدا، نان است اما این را جایی نمیتوان گفت! سائل گفت: نادان! شرم کن، چگونه اسم اعظم خدا، نان است؟ دیوانه گفت: در قحطی نیشابور چهل شبانه روز، گرسنه در شهر میگشتم، نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درِ هیچ مسجدی را باز دیدم، آنجا بود که فهمیدم نام اعظم خدا و بنیاد دین و مایه اتحاد مردم نان است». (مصیبتنامه عطار ص ۳۵۹)
سائلی پرسید از آن شوریده حال
گفت: اگر نام مهین ذوالجلال
میشناسی بازگوی ای مرد نیک
گفت: نان است این بنتوان گفت لیک
مرد گفتش: احمقی و بیقرار
کی بود نام مهین نان؟ شرم دار
گفت: در قحط نشابور ای عجب
میگذشتم گرسنه چل روز و شب
نه شنودم هیچ جا بانگ نماز
نه دری بر هیچ مسجد بود باز
من بدانستم که نان نام مهین است
نقطه جمعیت و بنیاد دین است
نیازی به توضیح نیست که نان (خُبز)، جایی در میان اسامی مضبوط پروردگار در قرآن و کلام معصومین(ع) ندارد و شیخ عارف در حکایت خود، با بهره جستن از صنایع ادبی تشبیه و مبالغه به دنبال تبیین موضوعی با اهمیت بوده است؛ ادیبان مقصود از نان در حکایت مصیبتنامه را برخورداری از یک معیشت کافی تفسیر کرده که پیشنیازی ضروری برای تعالی انسان است.
الغرض؛ مردم کردستان به دلایلی متعدد که شرح آنها از حوصله این مقال خارج است دهههاست که گرفتار مشکلات مختلف معیشتی هستند؛ این مشکلات در سالها و ماههای اخیر پررنگتر از هر زمان دیگری است و دلیل عمده امر سپردن امور اجرایی استان به فردی ناآزموده است که با وجود تکرار چندین باره آمار و مستندات، ارادهای برای تغییر ریل حکمرانی در او دیده نمیشود و بیم آن میرود که ادامه وضعیت کنونی استان در حوزه اقتصادی به بحرانهای اجتماعی منجر شده و دین و دنیای مردم این دیار را به تباهی بکشاند.
امروز در اخبار آمده بود که زمستان 1402، کردستان در «شاخص فلاکت» که ترکیبی از تورم و نرخ بیکاری است پس از کرمانشاه بدترین وضعیت را در میان استانهای کشور داشته است.
مقایسه شاخص فلاکت در زمستان سال گذشته با پاییز همان سال نشان میدهد که این شاخص در 29 استان کاهش یافته و «فلاکت» تنها در دو استان کردستان و کرمانشاه افزایشی بوده است.
نه در عمل و نه در سخنان ماههای اخیر و این روزهای نخستین استاندار دولت سیزدهم در کردستان، کمترین نشانی از نگرانی برای اوضاع اسفبار معیشتی مردم وجود ندارد؛ هر ناظر خردمندی میتواند درک کند که تمام حرکات و سخنان «اسماعیل زارعیکوشا» هدفمند و در جهت رسیدن به اهدافی خاص است؛ بین عملکرد این استاندار با شعارهای رئیس دولت سیزدهم فرسنگها فاصله است و انگار نه انگار که اصلیترین دستور رئیسجمهور در آخرین سفرش به کردستان تشکیل کارگروه بررسی و ارائه راهکار برای حل مشکل بیکاری جوانان استان بود.
البته در آنچه بر سر استان آمده تنها «زارعیکوشا» مقصر نیست؛ نمایندگان مجلس فعلی که چند روزی بیشتر از عمرش باقی نمانده و دوم خردادماه امسال اختتامیه آن برگزار میشود کمتر از این استاندار مقصر نیستند؛ مگر میشود تاریخ همداستانی «محسن فتحی» با این استاندار ناآزموده را فراموش کند؟!
چه نشانهای در دست است که برخی منتخبان مردم کردستان برای مجلس آینده، به شرط تأیید اعتبارنامه، راهی غیر از مماشات با سوءمدیریت حاضر در استان، در پیش بگیرند؟ از «سالار مرادی» که همین چند سال قبل زیر پرچم اصلاحطلبان بود و در این دوره شانس خود را با ائتلاف اصولگرایان آزمود چه انتظاری میتوان داشت؟ نمیبینید چطور «محسن بیگلری» هنوز نماینده نشده در رکاب استاندار ناکارآمد به دیدار مدیران درجه چندم کشور میشتابد و بدون هیچ واهمه از قضاوت تاریخ، اعتبار رأی مردم را صرف تثبیت جایگاه استانداری میکند که کردستان را به لبه پرتگاه اقتصادی رسانده است؟
اویگن برتولت فریدریش برشت (به آلمانی: Eugen Berthold Friedrich Brecht) شاعر، کارگردان و نمایشنامهنویس شهیر آلمانی در آخرین نمایشنامهاش با عنوان «زندگی گالیله» جمله ماندگاری دارد با این مضمون: «آن کس که حقیقت را نمیداند تنها یک «ناآگاه» است اما آن کس که حقیقت را میداند و آن را انکار میکند یا وارونه جلوه میدهد، «تبهکار» است.
درباره حقیقت عملکرد «اسماعیل زارعیکوشا» خواهیم نوشت؛ هم برای آن کس که حقیقت را نمیداند و هم آن کس که حقیقت را میداند و آن را انکار میکند یا وارونه جلوه میدهد؛ اما با دو زبان کاملاً متمایز!