کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

فضایی متأثر از اظهارات هیجانی و افزایش سطح مطالبات از فرمانداری با اختیارات محدود/این‌چنین فربه تن عاقل مباد

6 اسفند 1403 ساعت 20:20

سرپرست فرمانداری سنندج در فضایی متأثر از اظهارات هیجانی معرفی شد؛ سیاق برخی اظهارنظرها و حتی بخشی از سخنان «سیدغریب سجادی» در روز معارفه، نشان‌دهنده نادیده گرفتن ساختار قدرت بود و آفت خسارت‌بار این رویکرد افزایش سطح مطالبات مردم از فرمانداری با اختیارات محدود است.


مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، در دفتر سوم مثنوی نقل می‌کند: در روزگاران پیشین، شهرنشینی توانگر با یک روستایی طمعکار آشنا شده بود و هرگاه روستایی به شهر می‌آمد هفته‌ها و ماه‌ها مهمان او می‌شد. بالاخره روزی روستایی به شهری می‌گوید: ای سرور من، چرا برای تفریح به روستای ما تشریف نمی‌آوری؟ تو را به خدا برای یک‌بار هم که شده، دست اهل و عیالت را بگیر و سری به روستای ما بزن که یقیناً به شما خوش خواهد گذشت. ولی شهری هربار برای رد درخواست او بهانه‌ها می‌تراشید؛ چندین سال بر این منوال گذشت، روستایی اصرار می‌کرد و شهری بهانه می‌آورد تا اینکه پافشاری روستایی سبب شد که فرزندان شهری نیز حال و هوای گردش به سرشان بزند و مصرانه از پدر بخواهند که سفری به روستا کنند. شهری که مردی آگاه و جهاندیده بود زبان به اندرز فرزندان گشود و گفت: این اظهار دوستی ناپایدار است و اعتماد بدان، شرط خردمندی نیست؛ زِمام احتیاط را فرو مَهلید. معلوم نیست که آخر و عاقبت این دعوت‌ها و قول و قرارها به کجا خواهد کشید.
 
سخنان پخته پدر به گوشِ فرزندان فرو نرفت و سرانجام خواجه و فرزندان زاد سفر بر می‌گیرند و شادمان و خندان به سوی روستا حرکت می‌کنند و در طول راه اشعار و سروده‌هایی در مزیت سفر می‌خوانند و به یکدیگر می‌گویند در این سفر نه تنها روستایی از دل و جان به ما خدمت می‌کند بلکه آذوقه سراسر زمستان‌مان را نیز به ما می‌دهد؛ آنها با این خیالات خوش راه‌های صعب‌العبور را در سرما و گرما می‌پیمودند.
 
زر گمان بردند بسته در گره
می‌شتابیدند مغروران به ده
 
هر که می‌آمد ز ده از سوی او
بوسه می‌دادند خوش بر روی او
 
انتهای قصه اما آن چیزی نیست که فرزندان خواجه شهری منتظر آن بودند؛ آنها وقتی به ده می‌رسند و خانه مرد را پیدا می‌‌کنند تازه می‌فهمند محاسبات ذهن ساده‌اندیش‌شان به کلی غلط بوده و گرفتار مصیبت شده‌اند؛ مهمان‌ها وقتی در خانه را می‌کوبند روستایی بر آستانه در نمایان می‌شود ولی گویی آنان را به جا نمی‌آورد و با نگاهی سرد و غریب نظاره می‌کند. شهری با گرمی تمام سلام می‌کند ولی پاسخ سردی می‌شنود. مجدداً با صدای بلندتر سلام می‌کند ولی دوباره با نگاه سرد او روبرو می‌شود. شهری مجبور می‌شود خود را معرفی کند و می‌گوید: من فلانی هستم، همان کسی که سال‌ها می‌آمدی شهر و … من آن صاحب خانه‌ام.
 
سرّ مِهر ما شنیدستند خلق
شرم دارد رو، چو نعمت خورد حلق
 
او همی گفتش: چه گویی تُرَّهات؟
نی تو را دانم، نه نام تو، نه جات
 
این حکایت نغز مثنوی معنوی، زمانی در ذهن نگارنده نقش بست که پس از ماه‌ها کش و قوس و با انتشار خبر انتصاب «رئیس ستاد انتخاباتی دکتر پزشکیان در کردستان» به عنوان سرپرست فرمانداری سنندج، برخی سخنان و اظهارنظرهای هیجانی در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد و فضای شکل گرفته پس از سخنان «سیدغریب سجادی» در جلسه معارفه، به زعم این قلم به سمتی بود که نتیجه عمده آن افزایش مهارناپذیر سطح مطالبات و شکل‌گیری توقعاتی خارج از محدوده توان و اختیارات فرماندار بود.
 
حتی اگر بپذیریم که همه اظهارات و مطالب منتشره در اعلام خرسندی و حمایت از انتصاب مذکور، از سر ارادت و مودت بوده ـ که هرگز اینگونه نیست و حداقل شماری از آنها با دید منفعت‌طلبانه و بده بستان بوده ـ اما نمی‌توان از کنار بخشی از اظهارات شبه‌احساسی «سجادی» که ابداً سنخیتی با بخش سنجیده اظهارات او نداشت، بی‌تفاوت گذشت.
 
سرپرست فرمانداری سنندج قطعاً از ساختار پیچیده قدرت در کشور و در شکل رادیکال‌تر آن در کردستان بی‌خبر نیست؛ یعنی انتظار آن بود که مانند مرد آگاه و جهاندیده حکایت مثنوی با پیش‌بینی رفتار صاحبان اصلی قدرت به گونه‌ای دیگر سخن می‌گفت تا لازم نباشد مانند فرزندان مرد شهری در مسیر و انتهای آن با حقایق تلخ مواجه گردد.
 
«سجادی» می‌تواند تا روز تودیع‌اش از فرمانداری سنندج اصلاح‌طلب چارچوب‌دار بماند ولی بی هیچ تردیدی نمی‌تواند آن طور که ادعا کرده به مدیران کم کار و عامل نارضایتی مردم اجازه فعالیت ندهد؛ او شاید بتواند بر عهد خود مبنی بر تلاش برای رفع مشکلات پایبند بماند ولی تضمینی وجود ندارد آن‌گونه که وعده داده تمام تصمیم‌ها و اقدامات در راستای منافع عمومی باشد.
 
به زبان آوردن این کلمات که «بساط برنامه‌های فرهنگی که هیچ سنخیتی با مردم این شهر ندارد را جمع خواهم کرد» شاید آسان باشد اما این سخنان با نگاهی به واقعیت ساختار قدرت بویژه در حوزه فرهنگی، با عرض پوزش ساده‌انگارانه بوده و قابلیت پیاده‌سازی آن در عمل بسیار بعید بل غیرممکن به نظر می‌رسد.
 
«مرتضی راوندی»، تاریخ‌نویس معاصر، در کتاب «تاریخ اجتماعی ایران» و در بخشی که به مسئله اخلاق اجتماعی پرداخته، به «انحطاط اخلاقی» در ایران پس از حمله مغول اشاره کرده و نوشته: «مردم بلادیده و ستم‌کشیده ایران برای ادامه حیات و نجات از گرسنگی و ستمگری دستگاه حاکم، به امور و مسائل اخلاقی بی‌اعتنا شدند دروغگویی، تملق و خیانت و دیگر رذائل اخلاقی رواج یافت و بازار مردی و مردانگی رو به کسادی نهاد»؛ «سیدغریب سجادی» با کدام ابزار و پشتوانه‌ای می‌خواهد با رذیلتی اخلاقی چون تملق که ریشه‌ای چنین عمیق در جامعه ایران دارد مقابله کند؟ یعنی او نمی‌داند این دون‌همتان از چه پشتوانه محکمی برخوردار هستند و برخورد با آنها چه هزینه‌هایی در پی دارد؟
 
آنچه سرپرست فرمانداری وعده انجام آن را داده آرزوی چندین ساله مردم رنجور از قانون‌شکنی و تبعیض در سنندج است؛ آنچه در این چند روز مطرح شده و بویژه سخنان «سجادی»، سطح مطالبات و توقعات را به حداکثر میزان قابل تصور رسانده و این چالش خودساخته به مرور زمان، اوهام بودن بسیاری از مباحث مطروحه را روشن خواهد کرد؛ و به قول ملای روم: کوزه‌های اوهام و تخیلات به محض برخورد با آب حقیقت، محو و فانی می‌شود.
 
کام از ذوق توهم خوش کنی
دردمی در خیک خود پُرَّش کنی
 
پس به یک سوزن، تهی گردد ز باد
این‌چنین فربه، تن عاقل مباد
 
کوزه‌ها سازی ز برف اندر شِتا
کی کند، چون آب بیند آن وفا؟
 
فرید کریمی
 


کد مطلب: 799

آدرس مطلب :
https://www.pezhvakkurdestan.ir/report/799/فضایی-متأثر-اظهارات-هیجانی-افزایش-سطح-مطالبات-فرمانداری-اختیارات-محدود-این-چنین-فربه-تن-عاقل-مباد

پژواک کردستان
  https://www.pezhvakkurdestan.ir