از قصه اعرابی و ریگ در جوال کردن تا حکایت استاندار کردستان و انتخاب مدیرکل ورزش و جوانان
مولانا جلالالدین در دفتر دوم مثنوی حکایت پندآموزی دارد با این مضمون: عربی صحرانشین بر پشت شترِ خود باری نهاده بود این بار عبارت بود از یک جوال پر از گندم و یک جوال پر از ریگ و خود نیز روی آن دو جوال نشسته بود و ره میسپرد. در این هنگام شخصی پُرگو که فیلسوف نما مینمود پیش آمد و از او پرسید در این دو جوال چیست؟ عرب صحرانشین میگوید: یکی را از گندم پر کردهام و آن دیگر را از ریگ. فیلسوف نما: چرا ریگ در جوال کردهای؟ صحرانشین: برای آنکه تعادل بار حفظ شود. فیلسوف نما: میخواستی بار گندم را دو بخش کنی و هر بخش را در جوالی بریزی تا هم وزن بارت سبکتر شود و هم شترت بهتر و سبکتر حرکت کند. صحرانشین: آفرین، تو ای حکیم با این همه فضل و دانش چرا برهنه و پیاده راه میروی؟ سپس آن عرب صحرانشین دلش به حال او سوخت و خواست وی را سوار بر شتر خود کند؛ در این اثنا مجدداً از او پرسید: تو با این همه عقل و دانش و سخنان حکیمانه شاهی یا وزیر؟! فیلسوف نما: نه شاهم و نه وزیر، سر و وضعم نشان میدهد که فردی عادی هستم. صحرانشین: راستش را بگو چند شتر و چند رأس گاو داری؟ فیلسوف نما: اصلاً نه گاوی دارم و نه شتری. صحرا نشین: چه اجناسی در مغازهات داری؟ فیلسوف نما: چه دکانی؟ چه مغازهای؟ من هیچگونه مِلکی ندارم. صحرانشین: بسیار خوب، حالا که جنس و کالایی نداری بگو ببینم چقدر پول نقد داری؟ فیلسوف نما: دست از سرم بردار، پول نقد دیگر چه مقولهای است؟ من حتی به نان شبم نیز محتاجم تا چه رسد به پول نقد. صحرا نشین: حالا که وضعت این است زود از من دور شو که میترسم شومی و نحسیِ دانش و هنر تو گریبان مرا نیز بگیرد و مرا نیز مانند خودت بیچاره کند.
پس عرب گفتش که شو دور از برم
تا نبارد شومی تو بر سرم
دور بر آن حکمت شومت ز من
نطق تو شومست بر اهل زمن
یا تو آن سو رو، من این سو میدوم
ور تو را ره پیش من وا پس روم
یک جوالم گندم و دیگر ز ریگ
به بود زین حیلههای مردهریگ
مأخذ این حکایت آنطور که استاد ارجمند، کریم زمانی، شارح بزرگ مثنوی معنوی روایت کرده حکایتی از عیونالاخبار است؛ حضرت مولانا در این حکایت، علمی را که به رستگاری آدمی نیانجامد نقد کرده است؛ چنین علمی قهراً بار آدمی میشود نه یارش؛ «فیلسوف» در اینجا تمثیل کسانی است که خود را محفوظاتی چند میآکنند، اما در نگونساری و شقاوت دست و پا میزنند. چنین علمی حجاب اکبر است و به همین سبب شوم و نافرخنده است و مصاحبت با صاحبان چنین علومی، بدشگون است و موجب تیرگی نفس و تاریکی قلب شود.
بنا بر تطویل این نوشتار نیست؛ استاندار محترم کردستان، نهم آذرماه امسال از یک باشگاه ورزشی بازدید میکند؛ حالا خبر آمده مدیرعامل آن باشگاه برای سکانداری دستگاه ورزش و جوانان کردستان به وزارتخانه مربوط معرفی شده است؛ در این باره چند نکته و صد البته چند سؤال مطرح است.
یکی از همراهان استاندار در بازدید یادشده، معاون عمرانی استانداری بوده است؛ آیا عضویت «کیومرث حبیبی» در هیئت مدیره آن باشگاه صحت دارد؟ اگر پاسخ این سؤال مثبت است آیا آن بازدید حسابشده و در راستای انتخاب مدیرکل برای ورزش و جوانان بوده است؟
اما بعد؛ مدیرعامل باشگاهی که «زارعیکوشا» از آن بازدید کرده، از قضا معاون کمیته امداد کردستان هم هست؛ شایع شده، امروز از این فرد برای پست مدیرکلی ورزش و جوانان کردستان در وزارت ورزش و جوانان مصاحبه به عمل آمده است؛ آیا این موضوع صحت دارد؟ و سؤال دیگر که در ذهن برخی ناظران امور استان وجود دارد آن است که «علی موسویجم»، مدیرکل سابق کمیته امداد، احیاناً در ماجرای معرفی این فرد نقشی داشته است یا خیر؟
«اسماعیل زارعیکوشا» که دار و دستهاش تلاش میکنند در نبود دستاورد، عنوان بیمسمی «مردمیترین استاندار» را به او بچسبانند لازم نمیداند به این سؤالات پاسخ دهد؟ ورزشکاران و جوانان کردستان حق ندارند بدانند چه اتفاق نامبارک دیگری در دولت سیزدهم در انتظار دستگاه متولی امور آنان است؟
اینها به کنار؛ نخستین استاندار دولت سیزدهم در کردستان با مشکلات بزرگ متعددی دست به گریبان است؛ درست است او خودش میگوید بیکاری را سامان داده و تورم را کاهش داده و خودش هم باور میکند! اما واقعیت که با سخنرانی تغییر نمیکند؛ او دو سال است از انتصاب مدیرکل امور اجتماعی استانداری عاجز است درست مانند عجزش در انتصاب مدیرکل اقتصادی؛ «زارعیکوشا» لبه پرتگاه است؛ یک انتصاب اشتباه در ورزش و جوانان کردستان میتواند به بحران منجر شود؛ نمیتواند؟
تکمله؛ این قلم نه تنها «زارعیکوشا» را پندپذیر نمیداند که او را اهل لجاجت میبیند؛ اگر غیر از این باشد او با خواندن حکایت مطلع این نوشتار، از خود سؤال میکند مدیرعامل باشگاهی که انتخاب کردهام چه دستاوردی در سالهای حضورش در آن باشگاه داشته است که حالا برای سکانداری دستگاه عریض و طویل ورزش و جوانان با آن همه وظیفه خطیر به وزارتخانه معرفی شود؟ اگر «کیومرث حبیبی» در این انتخاب دخالتی داشته یا زمینهچینی کرده باشد این شائبه پیش نمیآید که منافعی را دنبال کرده است؟ وگرنه حوزه ورزش اساساً چه ارتباطی به حوزه کاری او دارد؟ فارغ از این، استاندار نباید از خود بپرسد که «حبیبی» چه تاجی بر سر حوزه عمران کردستان گذاشته که حالا بخواهد مشاور انتصاب در حوزه ورزش باشد؟ شاید هم واقعاً «زارعیکوشا» از برخی واقعیتها درباره عملکرد «حبیبی» بیخبر باشد که ما به زودی در این حوزه روشنگری خواهیم کرد!
اگرچه با همه این تفاصیل، به زعم نگارنده، هم در این فقره و هم در همه انتصابهای کردستان نظر شهردار اسبق فرونآباد فصلالخطاب است، اما نه معاون کمیته امداد گزینه کارآمدی برای ورزش و جوانان است و نه رئیس اداره داخلی ورزش و جوانان که در همه این سالها همیشه گزینه ناکام مدیرکلی بوده است! مگر آنکه «اسماعیل زارعیکوشا» اصرار داشته باشد اشتباه دیگری به کارنامه عملکردش در کردستان بیافزاید که موضوع دیگری است!
فرید کریمی