باغبانا ز خزان بیخبرت میبینم...
یکم) مراسم به اصطلاح گرامیداشت روز خبرنگار امسال، صبح امروز در استانداری کردستان با همان رویکرد تأسفبار دولت قبل و با تدبیر حذف منتقد برگزار شد؛ این را باید به حساب کارآزموده نبودن مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی کردستان به عنوان متولی دعوت به جلسه نوشت که اگر این منصوب دولت سیزدهم در استان کاربلد بود برای انجام کار «سامانه جامع رسانههای کشور» را ملاک قرار میداد که نداد!
ضمن احترام برای حاضران در محفل امروز، لازم میدانم به استحضار مدیرکل ارشاد کردستان برسانم که عدم دعوت همچو منی به چنین محفلی توفیق اجباری است که ابداً تمایلی به حضور در مجلس کاربدستانی همچو او ندارم و صحبت حکامی چون جنابش را مصداق عینی ظلمت شب یلدا میدانم.
و حالا که سخن بدینجا کشید میخواهم خطاب به آقای استاندار «یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است»؟ آقای «زارعیکوشا» به هر طریقی که ممکن میدانید از قول سعدی علیهالرحمه به مدیر منصوبتان بفهمانید «محال است که هنرمندان بمیرند و بیهنران جای ایشان بگیرند»!
دوم) استاندار کردستان در جلسه امروز نقد سازنده را رسالت رسانه و مطبوعات دانسته و گفته: «جهتگیری و نگاه مدیریت استان به حوزه رسانه مبتنی بر آزادی بیان و انعکاس نواقص و کاستیها است»؛ بسیار خوب! همین که جنابشان به عنوان رئیس شورای تأمین استان از واژه «آزادی» آن هم در حوزه مطبوعات کردستان سخن گفته مایه امیدواری است؛ حالا میدانیم که او حداقل در سخن با این واژه مشکل ندارد، در عمل زمان قضاوت میکند!
اما بعد؛ آقای استاندار! مطمئن هستید که این نگاه سازنده در دستگاهها و نهادهای دولتی استان هم جاری است؟ اگر پاسختان مثبت است باید به عرض برسانم واقعیت چیز دیگری است!
اگرچه با اکراه، ولی اجازه بدهید به عنوان یک روزنامهنگار منتقد به اطلاعتان برسانم آنچه از جفای زیردستان در این هشت ماه استقرار شما به عنوان نماینده عالی دولت سیزدهم در کردستان بر من گذشت هرگز در هشت سال دولت «تدبیر و امید» به چشم ندیدم! راستی حرف دلم در این باب میماند برای آنهایی که نگفته میشنوند!
آقای استاندار! طی ماههای اخیر عدهای تلاش کردهاند به نام اصحاب رسانه خود را به شما نزدیک کرده و از این راه مطامعشان را پیگیری کنند، اینها همانهایی هستند که «همه عمر لقمه اندوخته و رقعه دوخته» و عامل رودررو قرار دادن قلم به دستان منتقد اما شریف کردستان با حاکمیت و دولت بودهاند؛ امیدی به یاری این جماعت در روز بلا نداشته باشید که تجربه میگوید به طرفةالعینی شما را رها کرده و به تخاصم در برابرتان صف خواهند کشید و آن روز دیگر کار از کار گذشته است؛ آقای زارعیکوشا! روزگاری است که «بر دوستی دوستان اعتماد نیست تا به تملق دشمنان چه رسد».
پس مشو همراه این اشتردلان
زانک وقت ضیق و بیمند آفلان
پس گریزند و ترا تنها هلند
گرچه اندر لاف سحر بابلاند
این جماعت را چه نسبتی با شماست، نمیدانم؛ بترسید آنچه در همه عمر برای خود گرد آوردهاید اینها به چند صباحی از شما بستانند که به قول سعدی علیه الرحمه: «لاشک با هرچه نشینی و با هرچه باشی خوی او گیری، در کُه نگری در تو پَخسیتگی درآید، در سبزه و گل نگری تازگی درآید، زیرا همنشین، ترا در عالم خویشتن کشد»؛ وقت بگذارید و خود به قضاوت کار منتقدان دولت در کردستان بنشینید.
چشمداری تو به چشم خود نگر
منگر از چشم سفیهی بیخبر
آقای استاندار! روزنامهنگار پرسشگر که به شرافت قلم ایمان دارد آسیبی به دولت شما نخواهد رساند، آسیب را کسی میرساند که با محرمانهنویسیهای سخیف به دنبال تسویهحساب شخصی با کسانی است که از ابعاد عملکرد فراقانونی او آگاهی یافتهاند؛ درباره این جماعت در گفتاری جداگانه فاشگویی خواهیم کرد! مبادا در برابرشان سکوت کنید؛ شنیدهاید اریک امانوئل اشمیت (به فرانسوی: Éric-Emmanuel Schmitt) در کتاب «خیانت اینشتین» آورده است «دنیا را آدمهایی که مرتکب بدی میشوند خراب نمیکنند، دنیا را کسانی از بین میبرند که بدون کوچکترین واکنشی نظاره میکنند»؟
جناب آقای زارعیکوشا! بیایید با هم دعا کنیم خداوند همه ما را در شناخت حقیقت، که به تعبیر امیرمؤمنان(ع) از موری سیاه بر سنگی سیاه در دل شبی سیاه پنهانتر است، یاری رساند؛ میدانید پیامبر اسلام(ص) دعایش از خداوند متعال این بود که پدیدهها را آنچنان که هستند ببیند «اللهم ارنی الاشیاء کما هی» نه آنگونه که دوست دارد! سخن مردم را همانگونه که هست بشنود نه آن چنان که میپسندد.
آقای استاندار! فشارها بر منتقدانتان را در عمل بکاهید نه با سخن گفتن؛ بگذارید منتقدان با صدایی رساتر از گذشته زبان به نقد عملکرد شما و منصوبانتان بگشایند و بدانید ما فارغ از همه فشارهای کودکانهای که نابخردان در این چند ماه بر ما روا دیدهاند به راهمان ادامه خواهیم داد؛ ما آموختهایم «دعا نکنیم از خطر محفوظ بمانیم، دعا کنیم بدون هراس در دل با خطر درآویزیم، نخواهیم دردمان تسکین یابد، دلی بخواهیم که درد را به هیچ بگیرد.»
وقت آن رسیده که دامن سخن برچینم و از خداوند منان طلب کنم همه ما را به راه راست هدایت فرماید. «سعدیا بسیار گفتن عمر ضایع کردن است، وقت عذر آوردن است». استغفرالله العظیم.
فرید کریمی